Lie part : 14
Yunhi
بعد از خداحافظی با ویلیام با جونگمین سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
یونهی : میگم بنظرت یوری دیگه باهام حرف نمیزنه
جونگمین : نمیدونم به هر حال به نظرم کار ما هم اشتباه بود
یونهی : آخه ما که کار بدی نکردیم دو تا عاشق رو به هم رسوندن که کار بدی نیست
جونگمین : دوتا ؟ یونهی یکم فکر کن اونا خیلی وقته به هم زدن اصلا از کجا مطمعنی اونا هنوز عاشق هم باشن
یونهی : تو مگه ندیدی ویلیام چیکار میکرد
جونگمین : خب حالا بگیم ویلی هنوز عاشق یوریه اما یوری چی همم؟
یونهی: همم آخه مگه ندیدی یوری چقدر عاشق ویلی بود گفتم شاید حالا خوشحال بشه
جونگمین : یوری واقعا ضربه ی بدی خورد منم بودم بعد از اون جریان ها اینجوری میشدم باید بهش حق بدیم حتی اگه با ما هم حرف نزنه
یونهی : همم راست میگی باید قبلش بهش میگفتم اه لعنت به من ناراحتش کردم
جونگمین : عیب نداره تو میخواستی خوبی کنی آخرش هم که میکنین یوری دختر دل نازکیه
یونهی : هه بود
جونگمین : چی؟
یونهی: هیچی من برم فعلا رسیدیم دیگه
بوسه ای روی گونش گذاشتم و رفتم
جونگمین: فعلا
┈─┈──┈𔘓┈──┈─┈
Yuri
با آلارم گوشیم چشمام رو باز کردم از تخت پایین اومدم رفتم
دست و صورتم رو شستم یه نگاه به خودم کردم بخاطر دیشب که گریه کردم چشمام قرمز شده بود اومدم بیرون و یکم با کرم پف چشمام رو خوابوندم یکم قطره توی چشمام کردم یکم بهتر شد یه تیشرت سفید و کت لی برداشتم و به دامن سفید پوشیدم و رفتم پایین اصلا حوصله صبحونه خوردن رو نداشتم قبل از این که مامانم بفهمه کفش هام رو پوشیدم و رفتم بیرون یونهی و جونگمین دم در خونه نشسته بودن یونهی تا من رو دید سریع از ماشین پیاده شد و طرفم اومد
یونهی: یوری ببین میتونم توضیح بدم
با ضرب برگشتم و گفتم توضیح بدی هه چی رو توضیح بدی همم؟
یونهی : یوری من فکر کردم خوشحال میشی
یوری : خوشحال میشم همم پیش خودت چی فکر کردی یونهی
واقعا برات متاسفم تو ندیدی اون با من چیکار کرد من کلا
عوض شدم به نگاه به من بنداز من شبیه اون یوری قبلا ام ؟ همم
یونهی : یوری
یوری : گمشو یونهی
با چشمای اشکیش بهم نگاهی انداخت
یونهی : باشه معذرت میخوام
دلم براش سوخت خواستم برم بغلش کنم
های گایز قشنگ این پارت رو حمایت کنید اگر پارت بعدی فیک رو میخواین
بعد از خداحافظی با ویلیام با جونگمین سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
یونهی : میگم بنظرت یوری دیگه باهام حرف نمیزنه
جونگمین : نمیدونم به هر حال به نظرم کار ما هم اشتباه بود
یونهی : آخه ما که کار بدی نکردیم دو تا عاشق رو به هم رسوندن که کار بدی نیست
جونگمین : دوتا ؟ یونهی یکم فکر کن اونا خیلی وقته به هم زدن اصلا از کجا مطمعنی اونا هنوز عاشق هم باشن
یونهی : تو مگه ندیدی ویلیام چیکار میکرد
جونگمین : خب حالا بگیم ویلی هنوز عاشق یوریه اما یوری چی همم؟
یونهی: همم آخه مگه ندیدی یوری چقدر عاشق ویلی بود گفتم شاید حالا خوشحال بشه
جونگمین : یوری واقعا ضربه ی بدی خورد منم بودم بعد از اون جریان ها اینجوری میشدم باید بهش حق بدیم حتی اگه با ما هم حرف نزنه
یونهی : همم راست میگی باید قبلش بهش میگفتم اه لعنت به من ناراحتش کردم
جونگمین : عیب نداره تو میخواستی خوبی کنی آخرش هم که میکنین یوری دختر دل نازکیه
یونهی : هه بود
جونگمین : چی؟
یونهی: هیچی من برم فعلا رسیدیم دیگه
بوسه ای روی گونش گذاشتم و رفتم
جونگمین: فعلا
┈─┈──┈𔘓┈──┈─┈
Yuri
با آلارم گوشیم چشمام رو باز کردم از تخت پایین اومدم رفتم
دست و صورتم رو شستم یه نگاه به خودم کردم بخاطر دیشب که گریه کردم چشمام قرمز شده بود اومدم بیرون و یکم با کرم پف چشمام رو خوابوندم یکم قطره توی چشمام کردم یکم بهتر شد یه تیشرت سفید و کت لی برداشتم و به دامن سفید پوشیدم و رفتم پایین اصلا حوصله صبحونه خوردن رو نداشتم قبل از این که مامانم بفهمه کفش هام رو پوشیدم و رفتم بیرون یونهی و جونگمین دم در خونه نشسته بودن یونهی تا من رو دید سریع از ماشین پیاده شد و طرفم اومد
یونهی: یوری ببین میتونم توضیح بدم
با ضرب برگشتم و گفتم توضیح بدی هه چی رو توضیح بدی همم؟
یونهی : یوری من فکر کردم خوشحال میشی
یوری : خوشحال میشم همم پیش خودت چی فکر کردی یونهی
واقعا برات متاسفم تو ندیدی اون با من چیکار کرد من کلا
عوض شدم به نگاه به من بنداز من شبیه اون یوری قبلا ام ؟ همم
یونهی : یوری
یوری : گمشو یونهی
با چشمای اشکیش بهم نگاهی انداخت
یونهی : باشه معذرت میخوام
دلم براش سوخت خواستم برم بغلش کنم
های گایز قشنگ این پارت رو حمایت کنید اگر پارت بعدی فیک رو میخواین
۱۴.۶k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.