پارت ۴۴
برسام
بعد از اینکه از حمام اومدم بیرون با جاهایی که قرار بود بریم زنگ زدم و با چندتاشون که مشکلی نداشتن هماهنگ کردم کلافه بودم واسه همین آماده شدم و از هتل زدم بیرون همینجوری بی هدف آنقدر داخل خیابونا گشتم که ساعت تقریباهشت و اینا بود به خیابونی رسیدم که کنارش شهر بازی بود داشتم رد میشدم که یه لحظه حس کردم دنیا رو دیدم که کنار خیابون ایستاده سریع زدم کنار و آروم سمتش قدم برداشتم اونم به سمت اول خیابون حرکت کرد آروم پشتش حرکت کردم وقتی به دوقدمیش رسیدم دستشو کشیدم که پخش شد داخل بغلم خواست جیغ بزنه که دستمو گذاشتم روی دهنش عطرشو بو کردم و در گوشش پچ زدم :یه گربه چموش اینجا داریم چند لحظه شک زده به روبه رو نگاه کرد که ادامه دادم:اینجا چیکار میکنی دانشجوی شیطون
خواست برگرده سمت صورتم واسه همین دستم و از روی دهنش برداشتم همونجوری توی بغلم پِر خورد و به چشمام نگاه رد و با تن صدای پایین گفت:تعقیبم میکنی؟
با لبخند و مثل خودش آروم گفتم: توهم نزن داشتم رد میشدن دیدم یه گربه نا امید کنار خیابون وایستاده
گفت:کجا بودی
گفتم:کلافه بودم از هتل زدم بیرون
انگار یه لحظه به خودش اومد از بغلم کنار کشید و با یه لحن متفاوت از اون لحن گرم و دوستداشتنیش گفت: نتونستم تاکسی بگیرم خواستم برم سر خیابون گفتم:میرسونمت گفت:نیاز نیست میرم خودم گفتم:این وقت شب
بعد از اینکه از حمام اومدم بیرون با جاهایی که قرار بود بریم زنگ زدم و با چندتاشون که مشکلی نداشتن هماهنگ کردم کلافه بودم واسه همین آماده شدم و از هتل زدم بیرون همینجوری بی هدف آنقدر داخل خیابونا گشتم که ساعت تقریباهشت و اینا بود به خیابونی رسیدم که کنارش شهر بازی بود داشتم رد میشدم که یه لحظه حس کردم دنیا رو دیدم که کنار خیابون ایستاده سریع زدم کنار و آروم سمتش قدم برداشتم اونم به سمت اول خیابون حرکت کرد آروم پشتش حرکت کردم وقتی به دوقدمیش رسیدم دستشو کشیدم که پخش شد داخل بغلم خواست جیغ بزنه که دستمو گذاشتم روی دهنش عطرشو بو کردم و در گوشش پچ زدم :یه گربه چموش اینجا داریم چند لحظه شک زده به روبه رو نگاه کرد که ادامه دادم:اینجا چیکار میکنی دانشجوی شیطون
خواست برگرده سمت صورتم واسه همین دستم و از روی دهنش برداشتم همونجوری توی بغلم پِر خورد و به چشمام نگاه رد و با تن صدای پایین گفت:تعقیبم میکنی؟
با لبخند و مثل خودش آروم گفتم: توهم نزن داشتم رد میشدن دیدم یه گربه نا امید کنار خیابون وایستاده
گفت:کجا بودی
گفتم:کلافه بودم از هتل زدم بیرون
انگار یه لحظه به خودش اومد از بغلم کنار کشید و با یه لحن متفاوت از اون لحن گرم و دوستداشتنیش گفت: نتونستم تاکسی بگیرم خواستم برم سر خیابون گفتم:میرسونمت گفت:نیاز نیست میرم خودم گفتم:این وقت شب
۶.۵k
۱۴ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.