part
part 146
ویو سوزومه
تو این مدت جنیور اصلا تغیر نکرده فقط محبتش بهم خیلی زیاد شده تمام تلاششو برای با من وقت گذروندن میکنه منم چند روز پیش شروع به اداره شرکت خودم کردم هارو هم تو شرکتم کار میکنه و کایا کاراموز اونا هم باهم ازدواج کردنو یه خونه برای خودشون تو نیویورک گرفتن ری هم با جسیکا نامزد کرده تو این یکو نیم ساعت اتفاقای زیادی افتاد ولی برسیم به احساسات خودم دیگه دارم به حرفای ری پی میبرم کت میگفت من تو اشتباه بودم که فرق دوست داشتن و عشق رو نمیدونستم و الان حس هایی به جنیور دارمو هنوز بهش نگفتم
امشب قرار خونمون جم شن داشتم اماده میشدم که جنیور از شرکت اومد
جنیور: های بیبی
سوزومه: خسته نباشی
جنیور: ممنون عزیزم...... مهمون داریم؟
سوزومه: بچه ها میخوان جم بشن اینجا
جنیور: اوم
سوزومه: حتما خسته ای لباساتو عوض کن میگم شامو بیارن
جنیور: اوکی
جنیور رفت بالا تا لباساش رو عوض کنه و سوزومه هم با کمک الن و النا (خواهر الن که اونم اینجا کار میکنه) میز رو چیدن که جنیور اومد پایین باهم شام خوردن
جنیور: شرکتت خوب پیش میره
سوزومه: اوم خوبه ولی یکم با دانشگاه سرم شلوغ میشه زیاد نمیرسم
جنیور: مگه هارو کمکت نمیکنه
سوزومه: چرا ولی دلم میخواد خودم همه کارای شرکتمو بکنم
جنیور: زیاد به خودت فشار نیار بعد از فارغ تحصیلیت از دانشگاه میتونی کاملا خودت ادارش کنی
سوزومه: اوم از تو چخبر
جنیور: برای برند هام یه سفیر میخوام
سوزومه: با ری صحبت کن شاید اون بتونه کاری کنه چون گفت چند نفرو میشناسه
جنیور: میخواست بهت پیشنهاد بده
سوزومه: اره
جنیور: اوکی باهاش صحبت میکنم
سوزومه: راستش یه چیز دیگه هم هست
جنیور: جونم بگو
سوزومه: قرار اریک هم بیاد
جنیور: اون چرا میاد
سوزومه: خب امیلی دعوتش کرده و منم نتونستم بگم نیاد
جنیور: اره خوب کاری کردی اگه میگفتی نیاد احساساتش جریحه دار میشد (با تمسخر)
سوزومه: ناراحت نشو دیگه از اون قضیه به بعد کلا ندیدمش
جنیور: حتما خیلی دلت براش تنگ شده
سوزومه: منظورم این نبود فقط میخواستم بگمــ.....
جنیور: چی میخواستی بگی ها میخواستی بگی که شوخی های بامزه تازه یاد گرفتم میخوام روش اجرا کنم یا این که یه لباس باز تر پیدا کردی تا بپوشی
جنیور باحرص از جاش بلند شد
جنیور: من سیر شدم
ورفت اتاقش و سوزومه هم از پشت سرش رفت داخل جنیور کلافه روجی مبل نشست سوزومه هم اروم نشست روی پاش صورتشو نزدیک صورت جنیور کردو با عشوه گفت
سوزومه: ددی قهر کردی؟
جنیور: الان میخوای خرم کنی
سوزومه: مگه قبلا چی بودی
جنیور: گمشو پایین پرو
ویو سوزومه
تو این مدت جنیور اصلا تغیر نکرده فقط محبتش بهم خیلی زیاد شده تمام تلاششو برای با من وقت گذروندن میکنه منم چند روز پیش شروع به اداره شرکت خودم کردم هارو هم تو شرکتم کار میکنه و کایا کاراموز اونا هم باهم ازدواج کردنو یه خونه برای خودشون تو نیویورک گرفتن ری هم با جسیکا نامزد کرده تو این یکو نیم ساعت اتفاقای زیادی افتاد ولی برسیم به احساسات خودم دیگه دارم به حرفای ری پی میبرم کت میگفت من تو اشتباه بودم که فرق دوست داشتن و عشق رو نمیدونستم و الان حس هایی به جنیور دارمو هنوز بهش نگفتم
امشب قرار خونمون جم شن داشتم اماده میشدم که جنیور از شرکت اومد
جنیور: های بیبی
سوزومه: خسته نباشی
جنیور: ممنون عزیزم...... مهمون داریم؟
سوزومه: بچه ها میخوان جم بشن اینجا
جنیور: اوم
سوزومه: حتما خسته ای لباساتو عوض کن میگم شامو بیارن
جنیور: اوکی
جنیور رفت بالا تا لباساش رو عوض کنه و سوزومه هم با کمک الن و النا (خواهر الن که اونم اینجا کار میکنه) میز رو چیدن که جنیور اومد پایین باهم شام خوردن
جنیور: شرکتت خوب پیش میره
سوزومه: اوم خوبه ولی یکم با دانشگاه سرم شلوغ میشه زیاد نمیرسم
جنیور: مگه هارو کمکت نمیکنه
سوزومه: چرا ولی دلم میخواد خودم همه کارای شرکتمو بکنم
جنیور: زیاد به خودت فشار نیار بعد از فارغ تحصیلیت از دانشگاه میتونی کاملا خودت ادارش کنی
سوزومه: اوم از تو چخبر
جنیور: برای برند هام یه سفیر میخوام
سوزومه: با ری صحبت کن شاید اون بتونه کاری کنه چون گفت چند نفرو میشناسه
جنیور: میخواست بهت پیشنهاد بده
سوزومه: اره
جنیور: اوکی باهاش صحبت میکنم
سوزومه: راستش یه چیز دیگه هم هست
جنیور: جونم بگو
سوزومه: قرار اریک هم بیاد
جنیور: اون چرا میاد
سوزومه: خب امیلی دعوتش کرده و منم نتونستم بگم نیاد
جنیور: اره خوب کاری کردی اگه میگفتی نیاد احساساتش جریحه دار میشد (با تمسخر)
سوزومه: ناراحت نشو دیگه از اون قضیه به بعد کلا ندیدمش
جنیور: حتما خیلی دلت براش تنگ شده
سوزومه: منظورم این نبود فقط میخواستم بگمــ.....
جنیور: چی میخواستی بگی ها میخواستی بگی که شوخی های بامزه تازه یاد گرفتم میخوام روش اجرا کنم یا این که یه لباس باز تر پیدا کردی تا بپوشی
جنیور باحرص از جاش بلند شد
جنیور: من سیر شدم
ورفت اتاقش و سوزومه هم از پشت سرش رفت داخل جنیور کلافه روجی مبل نشست سوزومه هم اروم نشست روی پاش صورتشو نزدیک صورت جنیور کردو با عشوه گفت
سوزومه: ددی قهر کردی؟
جنیور: الان میخوای خرم کنی
سوزومه: مگه قبلا چی بودی
جنیور: گمشو پایین پرو
- ۳.۶k
- ۱۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط