مژه های خیص🌝🖤
#مژه_های_خیص🌝🖤
PArt18
________
دیانا: بیا اب بخور
رضا: من من خدم دیدمش بخدا پانیذ بود
دیانا: عیزم پاتی خلی وخ پیش جلو چشای خدم مرد(:
رضا: چرا هیشکی حالیش نیسسس میگم خدم دیدمشششش خدش بود
ارسلان: رضا داش الا حالت خوب نیست بیا بریم بخاب ت اتاق بقلی
رضا: ن میرم خونم
ارسلان: ن الان حالت خوب نی
رضا: ن م خوبم میرم خونم
دیانا: مواظب باش
رضا: خدافض.....ع خونه رفتم بیرون حص میکردم روانی شدم پانیذ من زنده بود ن ن شاید دیا راس میگه شاید توهم زدم واییی خدایااا......
ارسلان: گوشیمو برداشتم ب پانیذ زنگ زدم
(•پانی'ارسی)
•بله
'ریدیییی رضا دیدتت
•م نمیخام ادامه بدم میفمییی
'خدمم دیگ نیصم فق بچا میشکنن مخصوصن دیا
•بگردم
'پاشو بیا خونه بدو
•اوکی خدافص
(صبح)
دیانا:با نوری ک ب چشام میخورد بیدار شدم دیدم ارسلان کنارم نیس رفتم ت حال دیدم رو کاناپه خابیده ی پتو برداشتم کشیدم روش موهامو زدم پشت گوشم دمپایی عاشپزخونه رو پوشیدم رفتم ت عاشپز خونه دیدم ی کاپشن خاکی روی اپن هس بوی دود میداد گزاشتمش ت لباصشویی دوتا پیاز شستم گزاشتم رو تخته داشتم خورد میکردم چشام خیلی میسوخت دیگه نتونستم تحمل کنم چاقو رو ول کردم افتاد رو پام پام پر خون شدم ابو باز کردم ب چشام اب میزدم خیلی پام درد داشت ی دستمال برداشتم گزاشتم روش چشام خیلی میسوخت زانو هام بقلکردم زدم زیر گریه دستمتلی ک رو پام بود پر خون شده بود.......
____________
•ادامه دارد•🌝🖤
خلی فیلم هندی شد🗿
PArt18
________
دیانا: بیا اب بخور
رضا: من من خدم دیدمش بخدا پانیذ بود
دیانا: عیزم پاتی خلی وخ پیش جلو چشای خدم مرد(:
رضا: چرا هیشکی حالیش نیسسس میگم خدم دیدمشششش خدش بود
ارسلان: رضا داش الا حالت خوب نیست بیا بریم بخاب ت اتاق بقلی
رضا: ن میرم خونم
ارسلان: ن الان حالت خوب نی
رضا: ن م خوبم میرم خونم
دیانا: مواظب باش
رضا: خدافض.....ع خونه رفتم بیرون حص میکردم روانی شدم پانیذ من زنده بود ن ن شاید دیا راس میگه شاید توهم زدم واییی خدایااا......
ارسلان: گوشیمو برداشتم ب پانیذ زنگ زدم
(•پانی'ارسی)
•بله
'ریدیییی رضا دیدتت
•م نمیخام ادامه بدم میفمییی
'خدمم دیگ نیصم فق بچا میشکنن مخصوصن دیا
•بگردم
'پاشو بیا خونه بدو
•اوکی خدافص
(صبح)
دیانا:با نوری ک ب چشام میخورد بیدار شدم دیدم ارسلان کنارم نیس رفتم ت حال دیدم رو کاناپه خابیده ی پتو برداشتم کشیدم روش موهامو زدم پشت گوشم دمپایی عاشپزخونه رو پوشیدم رفتم ت عاشپز خونه دیدم ی کاپشن خاکی روی اپن هس بوی دود میداد گزاشتمش ت لباصشویی دوتا پیاز شستم گزاشتم رو تخته داشتم خورد میکردم چشام خیلی میسوخت دیگه نتونستم تحمل کنم چاقو رو ول کردم افتاد رو پام پام پر خون شدم ابو باز کردم ب چشام اب میزدم خیلی پام درد داشت ی دستمال برداشتم گزاشتم روش چشام خیلی میسوخت زانو هام بقلکردم زدم زیر گریه دستمتلی ک رو پام بود پر خون شده بود.......
____________
•ادامه دارد•🌝🖤
خلی فیلم هندی شد🗿
۱۲.۷k
۰۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.