عشق یا نفرت؟
عشق یا نفرت؟
part ²²
"شاید اولش گیج بشید ولی بخونید متوجه میشید"
یه جای تاریک! یک زندگی سرد! این زندگیایه که من دارم! بی خانمان...فاقد اهمیت...هیچکس دوسم نداره....اما ظهر....وقتی بابام اومد خونه...؟
ب.ات: یون سوک...یون سوک کجایییی؟ "یونسوک=مامان ات"
م.ات: چیه چیشده؟
ب.ات: همش تقصیر توعه پدرسوختهی عوضیییی همش تقصیر توعههههه
م.ات: چی تقصیر منه بگو تا منم بفهمم!
ب.ات: تویه عوضی منو به اونا فروختییی! به خاطر تو شد که ما باختیمممم "همهی حرفای پدر ات با داد هست"
م.ات: من اصلا نمیدونم تو از چی حرف میزنی درست بگو منم بفهمم! "داد"
ب.ات: صداتو واسه من بلند میکنی آره؟ نشونت میدم!
"بابای ات کمربندشو درآورد و یه دل سیر مامان ات رو زد"
و من که شاهد چنین لحظه هایی بودم! روزی نبود که مامان و بابام باهم دعوا نکنن
گریه میکردم
هرچی میگفتم بسه اونا به حرفم گوش نمیکردن....که در آخر بابام اومد و یه چک زد تو گوشم و بهم گفت برم تو اتاقم
همیشه همینطوره
بابام منو بی دلیل میزنه
چون از من خوشش نمیاد....چون من واسش بدبختی آوردم !
دیگه نمیتونم این وضع رو تحمل کنم!
منم به عشق نیاز دارم! به کسی که منو نوازش کنه و دوسم داشته باشه!
اینا رو داشتم بلند بلند میگفتم که کسی از پشت بغلم کرد
برگشتم ببینم کیه و...بلهه...کسی نبود جز...داداشم♡
ات: سلام داداشی
د.ات: سلام آبجی کوچولوم حالت چطوره؟
ات: افتضاح
د.ات: چرا؟
ات: یعنی نمیدونی چرا؟
د.ات: خودتو ناراحت نکن...بابا همیشه اینطوریه....در عوض کسی هست که از کل کهکشان هم بیشتر دوست داره♡
ات: کی؟
د.ات: همینجا روبروت وایساده هااا
ات: عه راست میگی 😅
د.ات: 😅
ات: تو بهترین داداش دنیایی....کل دنیا رو هم که بگردم کسی مثل تو پیدا نمیکنم♡
د.ات: منم کل دنیا رو که بگردم خواهری مثل تو پیدا نمیکنم♡
شاید تنها کسی که درکم میکرد و دوسم داشت داداشم بود....فقط اون بود که میتونست بهم آرامش بده♡
شبا همیشه تو بغلش داداشم میخوابیدم
چون بغل اون به من آرامش میداد....و بغل من به اون آرامش میداد ♥︎
شب شد و ما مثل همیشه رفتیم تو بغل هم بخوابیم.
توی خواب ناز بودیم که صدای تفنگ و گلوله اومد!
ات: داداشی چه اتفاقی افتاده؟
د.ات: نمیدونم....همینجا بمون میرم ببینم چیشده!
ات: نه منم باهات میام!
د.ات: نه خطرناکه
ات: داداش اگه اتفاقی بخواد بیوفته باید واسه هر دوتامون بیوفته من به غیر از ت کسی رو ندارم!
د.ات:.....باشه...همراه من بیا
"با داداشم رفتیم ببینیم چه خبره که ..........
فردا پارت بعدی♡
part ²²
"شاید اولش گیج بشید ولی بخونید متوجه میشید"
یه جای تاریک! یک زندگی سرد! این زندگیایه که من دارم! بی خانمان...فاقد اهمیت...هیچکس دوسم نداره....اما ظهر....وقتی بابام اومد خونه...؟
ب.ات: یون سوک...یون سوک کجایییی؟ "یونسوک=مامان ات"
م.ات: چیه چیشده؟
ب.ات: همش تقصیر توعه پدرسوختهی عوضیییی همش تقصیر توعههههه
م.ات: چی تقصیر منه بگو تا منم بفهمم!
ب.ات: تویه عوضی منو به اونا فروختییی! به خاطر تو شد که ما باختیمممم "همهی حرفای پدر ات با داد هست"
م.ات: من اصلا نمیدونم تو از چی حرف میزنی درست بگو منم بفهمم! "داد"
ب.ات: صداتو واسه من بلند میکنی آره؟ نشونت میدم!
"بابای ات کمربندشو درآورد و یه دل سیر مامان ات رو زد"
و من که شاهد چنین لحظه هایی بودم! روزی نبود که مامان و بابام باهم دعوا نکنن
گریه میکردم
هرچی میگفتم بسه اونا به حرفم گوش نمیکردن....که در آخر بابام اومد و یه چک زد تو گوشم و بهم گفت برم تو اتاقم
همیشه همینطوره
بابام منو بی دلیل میزنه
چون از من خوشش نمیاد....چون من واسش بدبختی آوردم !
دیگه نمیتونم این وضع رو تحمل کنم!
منم به عشق نیاز دارم! به کسی که منو نوازش کنه و دوسم داشته باشه!
اینا رو داشتم بلند بلند میگفتم که کسی از پشت بغلم کرد
برگشتم ببینم کیه و...بلهه...کسی نبود جز...داداشم♡
ات: سلام داداشی
د.ات: سلام آبجی کوچولوم حالت چطوره؟
ات: افتضاح
د.ات: چرا؟
ات: یعنی نمیدونی چرا؟
د.ات: خودتو ناراحت نکن...بابا همیشه اینطوریه....در عوض کسی هست که از کل کهکشان هم بیشتر دوست داره♡
ات: کی؟
د.ات: همینجا روبروت وایساده هااا
ات: عه راست میگی 😅
د.ات: 😅
ات: تو بهترین داداش دنیایی....کل دنیا رو هم که بگردم کسی مثل تو پیدا نمیکنم♡
د.ات: منم کل دنیا رو که بگردم خواهری مثل تو پیدا نمیکنم♡
شاید تنها کسی که درکم میکرد و دوسم داشت داداشم بود....فقط اون بود که میتونست بهم آرامش بده♡
شبا همیشه تو بغلش داداشم میخوابیدم
چون بغل اون به من آرامش میداد....و بغل من به اون آرامش میداد ♥︎
شب شد و ما مثل همیشه رفتیم تو بغل هم بخوابیم.
توی خواب ناز بودیم که صدای تفنگ و گلوله اومد!
ات: داداشی چه اتفاقی افتاده؟
د.ات: نمیدونم....همینجا بمون میرم ببینم چیشده!
ات: نه منم باهات میام!
د.ات: نه خطرناکه
ات: داداش اگه اتفاقی بخواد بیوفته باید واسه هر دوتامون بیوفته من به غیر از ت کسی رو ندارم!
د.ات:.....باشه...همراه من بیا
"با داداشم رفتیم ببینیم چه خبره که ..........
فردا پارت بعدی♡
۱۵.۱k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.