رمان همزاد
رمان همزاد
پارت۱۴
دوستت دارم من دیوانه درقلبم عشقم شدی دردانه
بازمثل هرشب من آغوش بگیر منو آغاز کن خاموش بگیر
من به تودلبستموبس تو نازکنی من مغرورپراحساس توآغازکنی
دورتومیگردمومیخندمودل به تو میبندمومیرقصمو
من به تو دلبستموبس تونازکنی من مغرورپراحسلس توآغازکنی
دورتومیگردمومیخندمودل به تو میبندمو میرقصمو
(دردانه،فرزادفرخ)
نگاهش خاص ،پر از احساس بود ولی نمیدونم چرا نمی تونم اون روبخونم ولی گرم بود و من این گرما رو دوست داشتم این گرما تپش قلبمو بالا میبرد ،پاهامو بی حس می کرد گرمم می کرد اونقدر گرم که تو این هوای سرد لواسون هیچ بود.متوجه تموم کردن آهنگ نبود، متوجه دستوسوت زدن بچه ها نبودم، متوجه تعریف و تمجیدبچه ها وقربون صدقه های آدی نبودم، فقط چشمام و گوشامو به اون بود فقط میخوام نگام کنه وفقط اون ازم تعریف کنه نه نه نه تعریف نکنه فقط نگام کنه با چشماش.
ساعت های بود که کوه بودیم ولی اون آروم نشسته بود یا گاهی وقتا با دخترا حرف میزد،باز نگام نمی کرد ،عععع.. دختر حالا ی بوس بود دیگه لبشو میبوسیدم چیکار میکرد؟؟..بافکربوسیدن لباش تو خلسه شیرینی فرورفتم، یعنی میشه این اتفاق بیفته؟؟..
-آره عزیزم چرا نیفتو تو به عمو بگو عمو کمکت کنه
بادیدن ارسام چشمام گردشدوایییی یعنی من حرف آخرمو بلندگفتم؟؟؟
خودموزدم به اون راه گفتم:چی؟چه کمکی؟چی میگی سام؟
-خاخاخا منو نه پیچون پسر بگو داستان چیه؟
-ای بابا چی میگی ارسام برای خودت
-آرهههههه پس یخبرایه
-وا مثلا"بایدچه خبرایی باشه؟؟
-خبر داریم به انواع مختلف،یکی خبر بیست وسی،یکی شبکه خبر،یکی خبرعشقوعاشقی
باگفتن آخرین کلمش ی چشمک به من زد وا این از کجا میدونه نکنه این پسر جادوگری باشه من نمیدونستم.
-خوب کع چی؟
-عععع بنال دیگه داستان چیه؟این خانوم محترم که دلودادی رفت کیه؟
-میشه بپرسم شما چطورفهمیدن من عاشق شدم.
-نه نپرس ولی چون دوس ندارم دل کوچولوت بشکنه میگم.
ی چشم غربهش رفتم که خندیدوگفت:
-نگاهت
چشماموبستم اره این چشما نمیتونن تحمل کنن نمیتونن چشم ازش بردارن.آه کشیدم وبه سام نگاه کردم سام که قریبع نیست خواستم بهش توضیح بدم که با ی کلمه از حرف ارسام قلبم لرزید.
-نور
چشماموبستموبا کردم یعنی آره لبخندی زد و دستشو رو شونم گذاشتو گفت:
-مواظبش باش داداش ،عاشق خودت کنش ولی ولش نکن،دست سرنوشت نسپرش ،این سرنوشت، این زندگی، هم توروازیت میکنه هم عشقتو،این دنیا خیلی با آدما بدتا میکنه.
حواست به این دنیا و آدماش باشه که نکشنت سمت پرتگاه،پرتگاه ارتفاع داره اگه خودتو از همین پرتگاه بندازی پایین هم از این دنیا خلاص میشی هم از آدماش ،ولی باز دلت پیشه یکی میمونع،....
از حرفای ارسام حس بدی بهم دست دادیعنی آیند چه خبر ؟؟چه قراره برام پیش بیاد؟؟چرا یهو از آیندم ترسیدم؟؟دست سرنوشت قراره چه بلاهایی سرم بیار؟؟ این دنیا و آدماش قراره چیکارم کنن؟؟دلم پیش کی میمونع؟؟کسی قراره...
دیگع نتونستم حرفی بزنم بجاش
صدای اون دخترکه تو خواب دیدم به گوشم رسید
-همزاد
چشمامو بستم محکم روی هم گذاشتمشون خواستم قیافه اون دخترویادم بیارم صداش تو ذهنم انعکاس میشد وقتی به هم می گفت همزاد،دستمو رو سرم گڋاشته بودم و ماساژ می دادم چرا تمومش نمیکنه ؟؟چرا همش میگه همزاد؟؟چرا صداش تو ذهنمع؟؟سرم درد گرفته بود سرم گیج میرفتم اوفتادم زمین
قبل از این که بی هوش بشم صداش شنیدم:
میام پیشت ،میخوام پیش تو باشم،توهم پیشم باش
بی هوش شدم و دیگه نفهمیدم چی شد ولی دلم می خواست پیش اون دخترباشم صداش مظلوم بود و آروم دوست داشتنی
کاش آدین و نور به حرفای ارسام توجه میکردن کاش خوب گوش میدادن تا سرنوشت زندگیشونو مثل قلبشون نلرزونه
#mahi14
پارت۱۴
دوستت دارم من دیوانه درقلبم عشقم شدی دردانه
بازمثل هرشب من آغوش بگیر منو آغاز کن خاموش بگیر
من به تودلبستموبس تو نازکنی من مغرورپراحساس توآغازکنی
دورتومیگردمومیخندمودل به تو میبندمومیرقصمو
من به تو دلبستموبس تونازکنی من مغرورپراحسلس توآغازکنی
دورتومیگردمومیخندمودل به تو میبندمو میرقصمو
(دردانه،فرزادفرخ)
نگاهش خاص ،پر از احساس بود ولی نمیدونم چرا نمی تونم اون روبخونم ولی گرم بود و من این گرما رو دوست داشتم این گرما تپش قلبمو بالا میبرد ،پاهامو بی حس می کرد گرمم می کرد اونقدر گرم که تو این هوای سرد لواسون هیچ بود.متوجه تموم کردن آهنگ نبود، متوجه دستوسوت زدن بچه ها نبودم، متوجه تعریف و تمجیدبچه ها وقربون صدقه های آدی نبودم، فقط چشمام و گوشامو به اون بود فقط میخوام نگام کنه وفقط اون ازم تعریف کنه نه نه نه تعریف نکنه فقط نگام کنه با چشماش.
ساعت های بود که کوه بودیم ولی اون آروم نشسته بود یا گاهی وقتا با دخترا حرف میزد،باز نگام نمی کرد ،عععع.. دختر حالا ی بوس بود دیگه لبشو میبوسیدم چیکار میکرد؟؟..بافکربوسیدن لباش تو خلسه شیرینی فرورفتم، یعنی میشه این اتفاق بیفته؟؟..
-آره عزیزم چرا نیفتو تو به عمو بگو عمو کمکت کنه
بادیدن ارسام چشمام گردشدوایییی یعنی من حرف آخرمو بلندگفتم؟؟؟
خودموزدم به اون راه گفتم:چی؟چه کمکی؟چی میگی سام؟
-خاخاخا منو نه پیچون پسر بگو داستان چیه؟
-ای بابا چی میگی ارسام برای خودت
-آرهههههه پس یخبرایه
-وا مثلا"بایدچه خبرایی باشه؟؟
-خبر داریم به انواع مختلف،یکی خبر بیست وسی،یکی شبکه خبر،یکی خبرعشقوعاشقی
باگفتن آخرین کلمش ی چشمک به من زد وا این از کجا میدونه نکنه این پسر جادوگری باشه من نمیدونستم.
-خوب کع چی؟
-عععع بنال دیگه داستان چیه؟این خانوم محترم که دلودادی رفت کیه؟
-میشه بپرسم شما چطورفهمیدن من عاشق شدم.
-نه نپرس ولی چون دوس ندارم دل کوچولوت بشکنه میگم.
ی چشم غربهش رفتم که خندیدوگفت:
-نگاهت
چشماموبستم اره این چشما نمیتونن تحمل کنن نمیتونن چشم ازش بردارن.آه کشیدم وبه سام نگاه کردم سام که قریبع نیست خواستم بهش توضیح بدم که با ی کلمه از حرف ارسام قلبم لرزید.
-نور
چشماموبستموبا کردم یعنی آره لبخندی زد و دستشو رو شونم گذاشتو گفت:
-مواظبش باش داداش ،عاشق خودت کنش ولی ولش نکن،دست سرنوشت نسپرش ،این سرنوشت، این زندگی، هم توروازیت میکنه هم عشقتو،این دنیا خیلی با آدما بدتا میکنه.
حواست به این دنیا و آدماش باشه که نکشنت سمت پرتگاه،پرتگاه ارتفاع داره اگه خودتو از همین پرتگاه بندازی پایین هم از این دنیا خلاص میشی هم از آدماش ،ولی باز دلت پیشه یکی میمونع،....
از حرفای ارسام حس بدی بهم دست دادیعنی آیند چه خبر ؟؟چه قراره برام پیش بیاد؟؟چرا یهو از آیندم ترسیدم؟؟دست سرنوشت قراره چه بلاهایی سرم بیار؟؟ این دنیا و آدماش قراره چیکارم کنن؟؟دلم پیش کی میمونع؟؟کسی قراره...
دیگع نتونستم حرفی بزنم بجاش
صدای اون دخترکه تو خواب دیدم به گوشم رسید
-همزاد
چشمامو بستم محکم روی هم گذاشتمشون خواستم قیافه اون دخترویادم بیارم صداش تو ذهنم انعکاس میشد وقتی به هم می گفت همزاد،دستمو رو سرم گڋاشته بودم و ماساژ می دادم چرا تمومش نمیکنه ؟؟چرا همش میگه همزاد؟؟چرا صداش تو ذهنمع؟؟سرم درد گرفته بود سرم گیج میرفتم اوفتادم زمین
قبل از این که بی هوش بشم صداش شنیدم:
میام پیشت ،میخوام پیش تو باشم،توهم پیشم باش
بی هوش شدم و دیگه نفهمیدم چی شد ولی دلم می خواست پیش اون دخترباشم صداش مظلوم بود و آروم دوست داشتنی
کاش آدین و نور به حرفای ارسام توجه میکردن کاش خوب گوش میدادن تا سرنوشت زندگیشونو مثل قلبشون نلرزونه
#mahi14
۷.۴k
۲۸ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.