رمان بازیگران زندگی
رمان بازیگران زندگی
part⁹⁸
(ا.ت)
زمانی که به بیمارستان رسیدیم دکترها گفتند که جیو بهوش آمده و میتوانیم آن را ببینیم
وقتی که هممان به اتاق رفتیم حالم خیلی بد شد ، دختری به این نازی چه بلایی سرش آمده ، دقیقا بالای سینه اش یک گلوله ی زده شده که زخمش خیلی عمیق است و از زیر لباسش میتوانم بر آمدگی روی سینه اش را ببینم
با به یاد اوردن لحظه ای که گلوله خورد نفس کشیدن برایم سخت شد ، همان لحظه ای که بدن بیجان و خونی اش در بغلم افتاده بود ،
این افکار را پس زدم و سعی کردم بخاطر ناراحت نشدن جیو یک ماسک خوشحالی بر صورت بزنم
چند قدم جلو رفتم که به تخت جیو رسیدم ، روی صندلی کنارش نشستم و دستش را گرفتم
جیو : متاسفم
ا.ت : چرا متاسفی؟من باید متاسف باشم بخاطر من به این حال و روز افتادی...
جیو : نه متاسفم چون به بهترین روز زندگیت گند زدم
ا.ت : ششش...تو که نمیخواستی گلوله بخوری و به عروسیم گند بزنی ، برای عروسی خیلی وقت هست ولی اول تو باید خوب بشی
...
ادامه دارد🦋🕸
part⁹⁸
(ا.ت)
زمانی که به بیمارستان رسیدیم دکترها گفتند که جیو بهوش آمده و میتوانیم آن را ببینیم
وقتی که هممان به اتاق رفتیم حالم خیلی بد شد ، دختری به این نازی چه بلایی سرش آمده ، دقیقا بالای سینه اش یک گلوله ی زده شده که زخمش خیلی عمیق است و از زیر لباسش میتوانم بر آمدگی روی سینه اش را ببینم
با به یاد اوردن لحظه ای که گلوله خورد نفس کشیدن برایم سخت شد ، همان لحظه ای که بدن بیجان و خونی اش در بغلم افتاده بود ،
این افکار را پس زدم و سعی کردم بخاطر ناراحت نشدن جیو یک ماسک خوشحالی بر صورت بزنم
چند قدم جلو رفتم که به تخت جیو رسیدم ، روی صندلی کنارش نشستم و دستش را گرفتم
جیو : متاسفم
ا.ت : چرا متاسفی؟من باید متاسف باشم بخاطر من به این حال و روز افتادی...
جیو : نه متاسفم چون به بهترین روز زندگیت گند زدم
ا.ت : ششش...تو که نمیخواستی گلوله بخوری و به عروسیم گند بزنی ، برای عروسی خیلی وقت هست ولی اول تو باید خوب بشی
...
ادامه دارد🦋🕸
- ۵.۲k
- ۲۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط