Part

#Part228
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸

+ حق داری شیرینم، من شرمندتم! میدونم نتونستم اونجوری که باید و شاید بهت برسم، میدونم کم گذاشتم، به خدا همه چیز با هم سرم ریخته بود، سعی کردم یکم جمع و جور کنم، میدونم هیچ کاری تو دنیا از تو مهمتر نیست ، ولی راستش خواستم یکم فکر کنی یکم ماجرا رو هضم کنی!

صدای خوابالود و نازش رو شنیدم
_ سه روزه به خودم اومدم و سه روزه دارم فکر میکنم که نکنه اون عشقی که نسبت به من داشتی با ازدواجمون تموم شد! ترسیدم میدونی خیلی ترسیدم که تو هم نباشی، سه روزه همش منتظرم بیای سمتم، ولی همینکه میخوای بغلم کنی من میکشم کنار تو هم میکشی کنار حتی یه ذره هم اسرار نکردی که...
آروم شروع کرد به حق حق کردن
بالاخره بعد از یک هفته بعد از اون روز بالاخره گریه کرد
پشتش دراز کشیدم و محکم کشیدمش تو بغلم
سعی میکردم آرومش کنم
_ کاش اینجوری نمیشد!
بین موهای خوش بوش نفس عمیقی کشیدم
+ کاش عزیزم ، ولی بهت قول میدم تک تک کسایی که باعث این حالمون شدن تقاص پس میدن، به کسی ربطی نداشت که تو و من داریم چیکار میکنیم، تن و جسم خودمون، آیندمون و حال مون به خودمون مربوطه، کسی حق نداشت آبروی خونوادت رو ببره، کسی حق نداشت تورو از خونوادت اینجوری جداکنه، قول میدم همه چی دوباره درست میشه
دستش رو بین دستم گرفتم و انگشتام رو بین انگشتام قفل کردم

_ دلم برای شیرین همیشگیم تنگ شده، زندگیم غمگین شده چون لبخند تورو ندارم خانمم، میدونی به این فکر کن الان خانم خونه ی خودتی دیگه رسماً زنم شدی، میفهمی همسرم شدی؟ میدونی یه چیزیه که آرزوش رو داشتم، الان آرزوم تو بغلمه و اسمش تو شناسنامم حک شده!
_سام؟
+جان دل سام؟
_ آرزو کیه؟
دیدگاه ها (۱)

#Part229#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 یه چند لحظه رفتم ت...

#Part230#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 _ یعنی الان منو تو...

#Part227🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 میره تو آشپزخونه پیش مامان و ف...

#Part226#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 مامان مریم_ آفرین ...

پسرِآدمیزاد ۲ پارت. ۱ویو نویسندهوارد قصر شد..اعصابش به خاطر ...

سه پارتی از هان: (وقتی عضو نهمی دعواتون میشه و توی کنسرت مجب...

/ℛℐ𝒩𝒢 ℳ𝒜𝒮𝒦/ᴾᵃʳᵗ ⁹..اعصابم بهم ریخته بود ، طوری رفتار میکرد ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط