Part

#Part227
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸

میره تو آشپزخونه پیش مامان و فروغ
شبهم که من میام به زور من چند لقمه شام میخوره و بعد میره رو تخت
حتی نمیاد تو بغلم

میترسم از سرد شدنش از حسی که قبلاً داشت و الان ازم دوری میکنه!
الان دیگه زنمه ، همسرمه، تمام زندگیم به زندگیش وصله!
نمیتونم غمش رو ببینم!

باید اقدامی کنم و از این حال درش بیارم
میدونم از نبود خونوادش داره عذاب میکشه ولی قول میدم یه روز همه رو پشیمون کنم
به باباش گفتم ما الان عقد میکنیم ولی شیرین حقش نیست اینجوری ببرمش خونم میخوام عروسی بگیریم

میخوام هرچی تو دلشه و آرزوشو داره رو انجام بده که حرفم تموم نشده زد تو گوشم
میدونم ! سعی میکنم درکش کنم ولی نمیدونم چطور تو روی شیرین نگاه کرد و قسم خورد که پاش برسه خونه سرش رو از تنش جدا میکنه!
نذاشتم انگشت هیچ کدوم به تنها داشته ی زندگیم برسه

آروم دستم رو روی موهای ابریشمیش نوازش وار کشیدم
_ شیرین؟
شقیقش رو بوسیدم و بوی موهاش رو اعماق
ریه ام کشیدم
_ خانم خوشکلم، زندگی من، چشات رو باز کن، دلم برای چشمای نفس گیرت تنگ شده
ریز و آروم شقیقه و گونه هاش رو بوسیدم
پلکاش میلرزید
مشخص بود بیدار شده ولی برام ناز میکرد و چشماش رو باز نمیکرد
_ باهام قهری؟
بازم حرفی نزد ، چشماش رو هم باز نکرد
دیدگاه ها (۱)

#Part228#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 + حق داری شیرینم، ...

#Part229#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 یه چند لحظه رفتم ت...

#Part226#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 مامان مریم_ آفرین ...

#Part225#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 آره خودم کردم که ل...

زنگ زندگی p3

A girl from tomorrow(part12)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط