عاشق مغرور
عاشق مغرور
#پارت۱۳
لپام گل انداخت و سرمو انداختم پایین که دست یکی دور شونم حلقه شد
سرمو بلند گردم و دیدم ارسلانه که بایه لبخند خیلی خیلی کوچیک بهن نگاه میکنه
غیر ارادی منم بهش لبخند زدم
سرمو برگردوندم که با ۴ تا نگاه عصبی روبه رو شدم اولی نگاه عصبی متین به ارسلان و نگاه مهگل و عمه و شوهر عمه با این تفاوت که این سه تا نگاه کینه ای به من بود نه ارسلان
معذب تو جام جمع شدم کهدارسلان فهمید و رد نگاهمو دنبال کرد که به اون نگاه ها رسید
اخماش تو هم کرد و گفت
-ببخشید تر خدا عمه
همه متعجب سرشون طرف ارسلان چرخید که عمه گفت
-چرا پسرم؟...
#پارت۱۳
لپام گل انداخت و سرمو انداختم پایین که دست یکی دور شونم حلقه شد
سرمو بلند گردم و دیدم ارسلانه که بایه لبخند خیلی خیلی کوچیک بهن نگاه میکنه
غیر ارادی منم بهش لبخند زدم
سرمو برگردوندم که با ۴ تا نگاه عصبی روبه رو شدم اولی نگاه عصبی متین به ارسلان و نگاه مهگل و عمه و شوهر عمه با این تفاوت که این سه تا نگاه کینه ای به من بود نه ارسلان
معذب تو جام جمع شدم کهدارسلان فهمید و رد نگاهمو دنبال کرد که به اون نگاه ها رسید
اخماش تو هم کرد و گفت
-ببخشید تر خدا عمه
همه متعجب سرشون طرف ارسلان چرخید که عمه گفت
-چرا پسرم؟...
۵.۳k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.