پارت۳۷
#پارت۳۷
تو آینه به خودم نگاه انداختم خیـلی خوشگل شدم، انگار داشتم خواب میدیدم . نسیم یه سوت کشید و گفت : ای جونم بخدا باورم نمیشه امروز داری عقد میکنی الینا ، لباسم قرمز بود خلاصه فوق العاده بود موهامم ترجیح دادم باز باشن یه روز بعد از تولد ، خلاصه اومدم آریشگاه الانم منتظر امیرم که بیاد دنبالم بریم محضر واسه عقد اخه به امیر گفتم میخوام برم اردو گفت عقد میکنیم بعدش باهم میریم ، بعد از عقدمونم میریم شمال ، توی همین فکرا بودم که با صدای نحس مریم از جا پریدم با عصبانیت گفتم : چته چرا پاچه میگیری! اونم لباشو کج کرد و گفت : آقاتون بیرون منتظره جناب ، منم هول شدم و تو آینه مجدد به خودم نگاه کردم و رفتم پایین . از در آریشگاه که پامو گزاشتم بیرون با امیر چشم تو چشم شدیم ، چون لباسم دنباله داشت نسیم از پشت گرفته بودش که به چیزی گیر نکنه ، امیر اومد و دوتا دستامو گرفت و پیشونیمو بوسید ، گفت : خیلی ماه شدی الینام ، منم لبخند زدم و گفتم : مرسی ، بعدش در ماشینو واسم باز کرد ، سوار شدم بقیه لباسم که بیرون افتاده بود امیر جمعش کرد ، اونم سـوار شد ، مریم با آرشام اومد ، به محض اینکه حرکت کردیم امیر ضبطو روشن کرد ♪ (عـادتشه بیاد دلبـری کنه بره رد کارش میدونه کـ دلم عاشقه دلشه وصله ب حالـش میلرزه دل هر کسی کـ رد میشه از کنارش نمیدونم اگه نباشه دلـو میکنم چیکارش ، دلم واسه دلش پر میزنه گیـر نفسـاشــه میخوام بمونه عاشق دلمو همیشگی باشه میدونه دلم جوره با دلش و همجوره پاشـــه ، زندگی من وصله صدای خنـده هاشـه ، میمیـره دلم واسه تو واسه اون نـگاه خاص تو همـون میشم ک تو دوس داری واسـه دل حساس تو ، عشق من تو این رابطه حسـم ب دلت ثابته ، گفتـه بودم کـ مال همیـم از روز اول یادتـه از روز اول یادتـه ♪♪♪ انقد نزار سر ب سرمو ناز و اداهاتو کمـش کن آخ کـ دلم زد ب سیم آخـر حالا بیا جمش کن ، میدونی کـ دیوونه میشم نبینمت حتی یـه ساعت نـزاشتی تـو واسه منو دل حتی یه خواب راحـت ♪ میمیره دلم واسه تو واسه اون← نــگاه خـاص→ تـو ، همون میشم کـ تو دوس داری واسه دل حساس تـو عشـق من تو این رابطه حسم ب دلت ثابتـه گفتـه بودم کـ مال همیم از روز اول یادتـه ، از روز اول یادتــه ♪ )وقتی آهنگ پلی شد باهاش شروع کردم به خوندن و دست راستمو از شیشه ماشین برده بودم بیرون به امیر نگاه کردم گفت : میمیرم واسه نگاه خاصت ، منم لبامو بردم جلو و کنار لبشو بوسیدم اونم لبخند زد ... به محضر که رسیدیم امیر پیاده شد و اومد در ماشینو برام باز کرد و دستامو گرفت که پیاده شم ، پیاده که شدم نسبم اینا هم پیدا شدن و همشون خوشحال بودن ارشام اومد و با هر دوتا دستش صورتمو گرفت و پیشونیمو بوسید و گفت : آجی کوچولوم آخه تو کی بزرگ شدی ، دیگه اشکش دم مشک بود . منم واسه اینکه گریه نکنه زبونمو واسش در اوردم که گفت : ای قوزمیت تو اصلا بزرگ نمیشی ، با این حرفش همه با صدای بلند خندیدیم ، وارد محضر که شدیم همه بودن ، عزیز جون ، آقا جون ، بابام ، عمه هام و عموهام ، داییم فرشید و فرشاد خلاصه همشون مامان بابای امیر و فامیلای نزدیکشون ، رفتیم سر جاهامون نشستیم نسیم و مریم تور رو گرفته بودن رو سرمون و دختر عموی امیر مهسا قند میسایید و عاقد نشست و شروع کرد : دوشیزه محترمه مکرمه سرکار خانم الینا بهرامی آیا بنده وکیلم شما را به عقد زوجیت دائم و همیشگی / عقد موقت، آقای امیر اریامنش به صِداق و مهریهٔ یک جلد کلام الله مجید ، یک آینه و شمعدان، یک شاخه نبات و مهریه (۱۳۰۰سکه تمام بهار آزادی رایج در جمهوری اسلامی ایران) با این شرط که مهریه به ذِمهٔ زوج مُکَرّم دِین ثابت است و عِندَالمُطالِبِه به سرکار عالی تسلیم خواهند داشت. و شروطی که مورد توافق طرفین بوده در آورم؟ ... به حرف نسیم گوش دادم و حرفی نزدم که نسیم گفت : عروس رفته گل بچینه ، دوباره ختبه رو از اول خوند و گفت بنده وکیلم؟ ...مریم با خنده گفت : عروس رفته گلاب بیاره ، عاقد بیچاره فکش افتاد و گفت : عروس خانم آیا بنده وکیلم ، صدای مهسا رو شنیدم که اروم گفت پ ن پ دامپزشکی ، منم ریز خندیدم و اروم گفتم : با اجازی بزرگترها ... بلـه ، همه شرو کردن به دست و سوت زدن سرمو بالا گرفتم . ، امیر در گوشم گفت : فوربونت برم خانومم ، همه یکی یکی اومدن و بهمون تبریک گفتن ارشام و فرشاد تبریک گفتن که فرشاد آروم بهم گفت : دختر عمو یه لطفی بکن این مهسا وروجکتو واسم جور کن ماهم یه شیرینی بهتون بدیم ، منم خندیدم و گفتم : از دست شماها، چشم حتما ، اونم با لبخند گفت : ممنون...
تو آینه به خودم نگاه انداختم خیـلی خوشگل شدم، انگار داشتم خواب میدیدم . نسیم یه سوت کشید و گفت : ای جونم بخدا باورم نمیشه امروز داری عقد میکنی الینا ، لباسم قرمز بود خلاصه فوق العاده بود موهامم ترجیح دادم باز باشن یه روز بعد از تولد ، خلاصه اومدم آریشگاه الانم منتظر امیرم که بیاد دنبالم بریم محضر واسه عقد اخه به امیر گفتم میخوام برم اردو گفت عقد میکنیم بعدش باهم میریم ، بعد از عقدمونم میریم شمال ، توی همین فکرا بودم که با صدای نحس مریم از جا پریدم با عصبانیت گفتم : چته چرا پاچه میگیری! اونم لباشو کج کرد و گفت : آقاتون بیرون منتظره جناب ، منم هول شدم و تو آینه مجدد به خودم نگاه کردم و رفتم پایین . از در آریشگاه که پامو گزاشتم بیرون با امیر چشم تو چشم شدیم ، چون لباسم دنباله داشت نسیم از پشت گرفته بودش که به چیزی گیر نکنه ، امیر اومد و دوتا دستامو گرفت و پیشونیمو بوسید ، گفت : خیلی ماه شدی الینام ، منم لبخند زدم و گفتم : مرسی ، بعدش در ماشینو واسم باز کرد ، سوار شدم بقیه لباسم که بیرون افتاده بود امیر جمعش کرد ، اونم سـوار شد ، مریم با آرشام اومد ، به محض اینکه حرکت کردیم امیر ضبطو روشن کرد ♪ (عـادتشه بیاد دلبـری کنه بره رد کارش میدونه کـ دلم عاشقه دلشه وصله ب حالـش میلرزه دل هر کسی کـ رد میشه از کنارش نمیدونم اگه نباشه دلـو میکنم چیکارش ، دلم واسه دلش پر میزنه گیـر نفسـاشــه میخوام بمونه عاشق دلمو همیشگی باشه میدونه دلم جوره با دلش و همجوره پاشـــه ، زندگی من وصله صدای خنـده هاشـه ، میمیـره دلم واسه تو واسه اون نـگاه خاص تو همـون میشم ک تو دوس داری واسـه دل حساس تو ، عشق من تو این رابطه حسـم ب دلت ثابته ، گفتـه بودم کـ مال همیـم از روز اول یادتـه از روز اول یادتـه ♪♪♪ انقد نزار سر ب سرمو ناز و اداهاتو کمـش کن آخ کـ دلم زد ب سیم آخـر حالا بیا جمش کن ، میدونی کـ دیوونه میشم نبینمت حتی یـه ساعت نـزاشتی تـو واسه منو دل حتی یه خواب راحـت ♪ میمیره دلم واسه تو واسه اون← نــگاه خـاص→ تـو ، همون میشم کـ تو دوس داری واسه دل حساس تـو عشـق من تو این رابطه حسم ب دلت ثابتـه گفتـه بودم کـ مال همیم از روز اول یادتـه ، از روز اول یادتــه ♪ )وقتی آهنگ پلی شد باهاش شروع کردم به خوندن و دست راستمو از شیشه ماشین برده بودم بیرون به امیر نگاه کردم گفت : میمیرم واسه نگاه خاصت ، منم لبامو بردم جلو و کنار لبشو بوسیدم اونم لبخند زد ... به محضر که رسیدیم امیر پیاده شد و اومد در ماشینو برام باز کرد و دستامو گرفت که پیاده شم ، پیاده که شدم نسبم اینا هم پیدا شدن و همشون خوشحال بودن ارشام اومد و با هر دوتا دستش صورتمو گرفت و پیشونیمو بوسید و گفت : آجی کوچولوم آخه تو کی بزرگ شدی ، دیگه اشکش دم مشک بود . منم واسه اینکه گریه نکنه زبونمو واسش در اوردم که گفت : ای قوزمیت تو اصلا بزرگ نمیشی ، با این حرفش همه با صدای بلند خندیدیم ، وارد محضر که شدیم همه بودن ، عزیز جون ، آقا جون ، بابام ، عمه هام و عموهام ، داییم فرشید و فرشاد خلاصه همشون مامان بابای امیر و فامیلای نزدیکشون ، رفتیم سر جاهامون نشستیم نسیم و مریم تور رو گرفته بودن رو سرمون و دختر عموی امیر مهسا قند میسایید و عاقد نشست و شروع کرد : دوشیزه محترمه مکرمه سرکار خانم الینا بهرامی آیا بنده وکیلم شما را به عقد زوجیت دائم و همیشگی / عقد موقت، آقای امیر اریامنش به صِداق و مهریهٔ یک جلد کلام الله مجید ، یک آینه و شمعدان، یک شاخه نبات و مهریه (۱۳۰۰سکه تمام بهار آزادی رایج در جمهوری اسلامی ایران) با این شرط که مهریه به ذِمهٔ زوج مُکَرّم دِین ثابت است و عِندَالمُطالِبِه به سرکار عالی تسلیم خواهند داشت. و شروطی که مورد توافق طرفین بوده در آورم؟ ... به حرف نسیم گوش دادم و حرفی نزدم که نسیم گفت : عروس رفته گل بچینه ، دوباره ختبه رو از اول خوند و گفت بنده وکیلم؟ ...مریم با خنده گفت : عروس رفته گلاب بیاره ، عاقد بیچاره فکش افتاد و گفت : عروس خانم آیا بنده وکیلم ، صدای مهسا رو شنیدم که اروم گفت پ ن پ دامپزشکی ، منم ریز خندیدم و اروم گفتم : با اجازی بزرگترها ... بلـه ، همه شرو کردن به دست و سوت زدن سرمو بالا گرفتم . ، امیر در گوشم گفت : فوربونت برم خانومم ، همه یکی یکی اومدن و بهمون تبریک گفتن ارشام و فرشاد تبریک گفتن که فرشاد آروم بهم گفت : دختر عمو یه لطفی بکن این مهسا وروجکتو واسم جور کن ماهم یه شیرینی بهتون بدیم ، منم خندیدم و گفتم : از دست شماها، چشم حتما ، اونم با لبخند گفت : ممنون...
۱۶.۷k
۳۰ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.