گمشده
#گمشده
#part_15
#دوروکـــ
یونیفرم مدرسه رو طوری تنم کردم که به زخمام نخوره...
سوار ماشین شدم و به سمت مدرسه رفتم...
بعداز اینکه رسیدم ماشینمو کنار ماشین
برک پارک کردم و پیاده شدم
یاسمین سوسن روی نیمکت نشسته بودن
به طرفشون رفتم و بینشون نشستم...
یاسمین دستشو دور گردنم انداخت و گونمو بوسید
یاسمین:چطوری عشقم؟
سرمو به نشونهی خوبم تکون دادم
با امدن برک سوسن بلند شد و برک نشست...
با آرنجش ضربهی به پهلوم زد که خورد به زخمم...
صورتمو با درد جمع کردم و آروم گفتم
دوروک:دهنت برک
زیرگوشم زمزمه کرد
برک:زخمه جدیده؟
دوروک:مال دیشبه
برک:صد دفعه گفتم جوابشو نده تا
نزنه داغونت کنه
با امدن اون سه نفر مکالمون قطع شد
به راه رفتنشون خیره شده بودم که صدای یاسمین امد
یاسمین:عشقم امشب بریم تولد سلین؟
همینطور که خیره شده بودم به آسیه لبخندی زدم
و بلند طوریکه بشنون گفتم
دوروک:آره بنظرم بریم حتا این سه نفر
که تازه بورسیه گرفتن با خودمون ببریم چطوره؟
داداش آسیه به طرفم برگشت و خواست
حمله کنه که اسیه جلوشو گرفت و با اخم گفت
آسیه:جایی که تجاوز کردن عادی باشه ما
نمیاییم خیلی ممنون
یاسمین:این چی میگه دوروک؟
اخمی کردم...بلند شدم و به سمت آسیه رفتم
دوروک:تو فکر میکنی من اون کارو باهات کردم؟
آسیه:فکر نمیکنم...مطمعنم!
دوروک:پس چرا منو لو نمیدی؟.من آمادم برو پلیسو خبر کن
#part_15
#دوروکـــ
یونیفرم مدرسه رو طوری تنم کردم که به زخمام نخوره...
سوار ماشین شدم و به سمت مدرسه رفتم...
بعداز اینکه رسیدم ماشینمو کنار ماشین
برک پارک کردم و پیاده شدم
یاسمین سوسن روی نیمکت نشسته بودن
به طرفشون رفتم و بینشون نشستم...
یاسمین دستشو دور گردنم انداخت و گونمو بوسید
یاسمین:چطوری عشقم؟
سرمو به نشونهی خوبم تکون دادم
با امدن برک سوسن بلند شد و برک نشست...
با آرنجش ضربهی به پهلوم زد که خورد به زخمم...
صورتمو با درد جمع کردم و آروم گفتم
دوروک:دهنت برک
زیرگوشم زمزمه کرد
برک:زخمه جدیده؟
دوروک:مال دیشبه
برک:صد دفعه گفتم جوابشو نده تا
نزنه داغونت کنه
با امدن اون سه نفر مکالمون قطع شد
به راه رفتنشون خیره شده بودم که صدای یاسمین امد
یاسمین:عشقم امشب بریم تولد سلین؟
همینطور که خیره شده بودم به آسیه لبخندی زدم
و بلند طوریکه بشنون گفتم
دوروک:آره بنظرم بریم حتا این سه نفر
که تازه بورسیه گرفتن با خودمون ببریم چطوره؟
داداش آسیه به طرفم برگشت و خواست
حمله کنه که اسیه جلوشو گرفت و با اخم گفت
آسیه:جایی که تجاوز کردن عادی باشه ما
نمیاییم خیلی ممنون
یاسمین:این چی میگه دوروک؟
اخمی کردم...بلند شدم و به سمت آسیه رفتم
دوروک:تو فکر میکنی من اون کارو باهات کردم؟
آسیه:فکر نمیکنم...مطمعنم!
دوروک:پس چرا منو لو نمیدی؟.من آمادم برو پلیسو خبر کن
۲.۷k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.