②④
②④
دکتر:ممکنه از این اتاق عمل زنده بیرون نیاید
ا.ت:چی
کوک:ا.ت میتونیم بیرون با هم حرف بزنیم؟
ا.ت:اوهوم.....دکتر من باز بهتون تصمیمم رو میگم
دکتر:هومم باشه حتما خدافظ
کوک و ا.ت:خدافظ
وارد حیاط بیمارستان شدیم و رو چمن نشستیم
کوک:ا.ت
ا.ت:چیه «بغض»
کوک:من تو رو خیلی دوست دارم نمیخوام از دستت بدم
ا.ت:بغضش شکست و شروع کرد ب گریه کردن
ا.ت:من....هق...هم...خیلی دوست دارم ولی تو دوست داری بابا بشی و من این حسو ازت میگیرم
کوک:عب نداره تو مهمتری
بینیمو بالا کشیدمو گفتم :من میخوام عمل بشم
کوک:چی؟
ا.ت:تصمیم گرفتم
بلند شدم و بدو بدو ب سمت اتاق دکتر میدویدم و کوک پشت سرم داد میزد
کوک:ا.ت این کار درستی نیس
کوک:نباید عملشی
ا.ت وایسااا
ولی من اهمیتی نمیدادم و وارد اتاق دکتر شدم بیماری تو اتاقش نبود رفتم و صندلی نشستم
ا.ت:من عمل میشم
دکتر:ریسکشو میپزیرید؟
کوک:نه «نفس نفس زنان»
ا.ت:آره میپزیرم
کوک:ا.ت گفتم نههه
ا.ت :شاید تو نخوای ولی من میخوام تو هم نمیتونی مانع این عمل بشی
دکتر:ولی..
ا.ت:من تصمیم گرفتم کِی باید بیام برای عمل
دکتر:امروز سه شنبه اس خخخبب پنجشنبه ساعت دوازده ظهر بیاید
ا.ت:ممنون
بلندشدوم و از اتاق رفتم بیرون
کوک:ا.ت این کارو نکن«آروم »
سوار ماشین شدم و جونگ کوک هم نشست من طرف کمک راننده نشستع بودم و جونگ کوک رانندگی میکردن انقدر سریع میرفت که انگار العان بود که تصادف کنیم .......
رسیدیم سریع از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل رفتم تو اتاق لباسم و عوض کردم و رو تخت ولو شدم کوک اومد داخل لباسشم عوض کرد و اومد پیشم نشست با دستش سرم و دست کشید
کوک:مطمعنی«آروم و سرد»
ا.ت:مطمعنم
کوک :باشه ولی اکه اتفاقی برات بی افته هیچ وقت نمیبخشمت
ا.ت:هه
بسه زیاد نوشتم
حوصله ام سرید یه فیک معرفی کنید برم بخونم العان خیلی ب خوندن نیاز دارم 👌🙃
دکتر:ممکنه از این اتاق عمل زنده بیرون نیاید
ا.ت:چی
کوک:ا.ت میتونیم بیرون با هم حرف بزنیم؟
ا.ت:اوهوم.....دکتر من باز بهتون تصمیمم رو میگم
دکتر:هومم باشه حتما خدافظ
کوک و ا.ت:خدافظ
وارد حیاط بیمارستان شدیم و رو چمن نشستیم
کوک:ا.ت
ا.ت:چیه «بغض»
کوک:من تو رو خیلی دوست دارم نمیخوام از دستت بدم
ا.ت:بغضش شکست و شروع کرد ب گریه کردن
ا.ت:من....هق...هم...خیلی دوست دارم ولی تو دوست داری بابا بشی و من این حسو ازت میگیرم
کوک:عب نداره تو مهمتری
بینیمو بالا کشیدمو گفتم :من میخوام عمل بشم
کوک:چی؟
ا.ت:تصمیم گرفتم
بلند شدم و بدو بدو ب سمت اتاق دکتر میدویدم و کوک پشت سرم داد میزد
کوک:ا.ت این کار درستی نیس
کوک:نباید عملشی
ا.ت وایسااا
ولی من اهمیتی نمیدادم و وارد اتاق دکتر شدم بیماری تو اتاقش نبود رفتم و صندلی نشستم
ا.ت:من عمل میشم
دکتر:ریسکشو میپزیرید؟
کوک:نه «نفس نفس زنان»
ا.ت:آره میپزیرم
کوک:ا.ت گفتم نههه
ا.ت :شاید تو نخوای ولی من میخوام تو هم نمیتونی مانع این عمل بشی
دکتر:ولی..
ا.ت:من تصمیم گرفتم کِی باید بیام برای عمل
دکتر:امروز سه شنبه اس خخخبب پنجشنبه ساعت دوازده ظهر بیاید
ا.ت:ممنون
بلندشدوم و از اتاق رفتم بیرون
کوک:ا.ت این کارو نکن«آروم »
سوار ماشین شدم و جونگ کوک هم نشست من طرف کمک راننده نشستع بودم و جونگ کوک رانندگی میکردن انقدر سریع میرفت که انگار العان بود که تصادف کنیم .......
رسیدیم سریع از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل رفتم تو اتاق لباسم و عوض کردم و رو تخت ولو شدم کوک اومد داخل لباسشم عوض کرد و اومد پیشم نشست با دستش سرم و دست کشید
کوک:مطمعنی«آروم و سرد»
ا.ت:مطمعنم
کوک :باشه ولی اکه اتفاقی برات بی افته هیچ وقت نمیبخشمت
ا.ت:هه
بسه زیاد نوشتم
حوصله ام سرید یه فیک معرفی کنید برم بخونم العان خیلی ب خوندن نیاز دارم 👌🙃
۱۴.۹k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.