p19
p19
رفتم سر کلاسم و همون دخترا سر میز نشسته بودن که دو نفرشون اومپن به سمتم ولی هیچ واکنشی نشون ندادم تا شاید گورشون رو گم کنن، یکی دستشو محکم کوبید رو میزم از جام بلند شدم
~یا تو، چطور جراعت کردی دستتو رو پرنسس کلاس بلند کنی ها(داد)
هه سو: کم شعر بگو بابا
~دختره عوضی الان بلایی سرت میارم مراغای اسمون به حالت گریه کنن
کوک: چه خبره اینجا(داد) گورتو گم میکنی یا میخای جنازتو بدم دست خانوادت
هه سو: ایش با این پسرع پیداش شد، تو چی میخای از من هردفعه پیدات میشه
کوک خم شد و صورتش به صورتم نزدیک کرد در حدیکه نفس های گرمش به صورتم میخورد اروم دم گوشم زمزمه کرد
کوک: اماده باش امشب میبرمت (چشمک)
هه سو: ها؟
کوک: خب برین گمشین سرجاتون اگه فوضولیتون تموم شد
هه سو: این چه مرگشه، باید ازش فاصله بگیرم، ای خدا چجور به بکهیون بگم این همون پسره قاتل خانوادشه هوف(تو سرش)
سرمو گذاشتم رو میز و به حرفای کوک تو سرم اکو میشد یعنچی اماده باش شب میبرمت هعی، وللش
کلاس تموم شده بود و کیفمو برداشتم و از در کلاس رفتم بیرون که کوک سد راهم شد
کوک: شب دم مدرسه ساعت۱۰باش کارت دارم بوس بهت بای(چشمک و پوزخند)
هه سو: وات د فاک چه مرگشه
گوشیمو از تو کیفم در توردم و زنک زدم بکهیون
هه سو: الو سلام جناب وقتتون بخیر
بکهیون: لوس نشو چکار داری
هه سو: او بیامنو بخور هیچی خدافظ
بکهیون: ببخشید معذرت میخام بگو چیه
هه سو: میای کافه جلو مدرسه مون یه چیزایی بهت بگم راجب همون موضوع
بکهیون: باشه الان میام بای
هه سو: بای
تازه ساعت ۷بود کلاهمو گذاشتم رو سرم و ماسکم رو زدم و وارد کافه شدم یه گوشه کنار پنجره نشستم تا بکهیون بیاد، در باز شد و براش دست تکون دادم اومد پیشم
بکهیون: به به سلام چجوری خوب بود کلاس
هه سو: راجب کلاس نکو لطفا حالت تهوع میگیرم، بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب
بکهیون: اوک باشه میشنوم، بگو ببینم کی دسگیرت شده
هه سو: ببین الان که بهت میگم اروم میشینی سرجات داد و بیدادم نکن اوک
بکهیون: باشه بابا بگو حالا
هه سو: این جئون جونگکوک که گفتی میشه همکلاسی دیوث من
بکهیون: چیییی(داد) ی.. یعنی چی میشه همکلاسی تو
هه سو: داد نزن همه دارن نگاه میکنن، جونگکوک یا همون کوک تو مدرسه ای که من درس میخونم درس میخونه یعنی همین مدرسه و اینم بگم پسر فوق العاده خطرناکیه
بکهیون: گیرش بیارم خودم میکشمش(دستاشو مشت میکنه محکم)
هه سو: لطفا اروم باش
بکهیون: دیکه نمیزارم از دستم فرار کنه
نزاشت حرفم تموم بشه که از جاش بلند شد و رفت بیرون و از پنحره نکاش کردم موتورش رو روشن کرد و رفت
، از کافه اومدم بیرون و رفتم به سمت خونمون پیاده که یهو یه ون مشکی جلوم وایساد...
کامنت: ۴۵۰
لایک: ۷٠
رفتم سر کلاسم و همون دخترا سر میز نشسته بودن که دو نفرشون اومپن به سمتم ولی هیچ واکنشی نشون ندادم تا شاید گورشون رو گم کنن، یکی دستشو محکم کوبید رو میزم از جام بلند شدم
~یا تو، چطور جراعت کردی دستتو رو پرنسس کلاس بلند کنی ها(داد)
هه سو: کم شعر بگو بابا
~دختره عوضی الان بلایی سرت میارم مراغای اسمون به حالت گریه کنن
کوک: چه خبره اینجا(داد) گورتو گم میکنی یا میخای جنازتو بدم دست خانوادت
هه سو: ایش با این پسرع پیداش شد، تو چی میخای از من هردفعه پیدات میشه
کوک خم شد و صورتش به صورتم نزدیک کرد در حدیکه نفس های گرمش به صورتم میخورد اروم دم گوشم زمزمه کرد
کوک: اماده باش امشب میبرمت (چشمک)
هه سو: ها؟
کوک: خب برین گمشین سرجاتون اگه فوضولیتون تموم شد
هه سو: این چه مرگشه، باید ازش فاصله بگیرم، ای خدا چجور به بکهیون بگم این همون پسره قاتل خانوادشه هوف(تو سرش)
سرمو گذاشتم رو میز و به حرفای کوک تو سرم اکو میشد یعنچی اماده باش شب میبرمت هعی، وللش
کلاس تموم شده بود و کیفمو برداشتم و از در کلاس رفتم بیرون که کوک سد راهم شد
کوک: شب دم مدرسه ساعت۱۰باش کارت دارم بوس بهت بای(چشمک و پوزخند)
هه سو: وات د فاک چه مرگشه
گوشیمو از تو کیفم در توردم و زنک زدم بکهیون
هه سو: الو سلام جناب وقتتون بخیر
بکهیون: لوس نشو چکار داری
هه سو: او بیامنو بخور هیچی خدافظ
بکهیون: ببخشید معذرت میخام بگو چیه
هه سو: میای کافه جلو مدرسه مون یه چیزایی بهت بگم راجب همون موضوع
بکهیون: باشه الان میام بای
هه سو: بای
تازه ساعت ۷بود کلاهمو گذاشتم رو سرم و ماسکم رو زدم و وارد کافه شدم یه گوشه کنار پنجره نشستم تا بکهیون بیاد، در باز شد و براش دست تکون دادم اومد پیشم
بکهیون: به به سلام چجوری خوب بود کلاس
هه سو: راجب کلاس نکو لطفا حالت تهوع میگیرم، بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب
بکهیون: اوک باشه میشنوم، بگو ببینم کی دسگیرت شده
هه سو: ببین الان که بهت میگم اروم میشینی سرجات داد و بیدادم نکن اوک
بکهیون: باشه بابا بگو حالا
هه سو: این جئون جونگکوک که گفتی میشه همکلاسی دیوث من
بکهیون: چیییی(داد) ی.. یعنی چی میشه همکلاسی تو
هه سو: داد نزن همه دارن نگاه میکنن، جونگکوک یا همون کوک تو مدرسه ای که من درس میخونم درس میخونه یعنی همین مدرسه و اینم بگم پسر فوق العاده خطرناکیه
بکهیون: گیرش بیارم خودم میکشمش(دستاشو مشت میکنه محکم)
هه سو: لطفا اروم باش
بکهیون: دیکه نمیزارم از دستم فرار کنه
نزاشت حرفم تموم بشه که از جاش بلند شد و رفت بیرون و از پنحره نکاش کردم موتورش رو روشن کرد و رفت
، از کافه اومدم بیرون و رفتم به سمت خونمون پیاده که یهو یه ون مشکی جلوم وایساد...
کامنت: ۴۵۰
لایک: ۷٠
۶۳.۵k
۲۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۹۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.