P33
برگشتم به عمارت و با باز کردن در عمارت همه نگاه ها افتاد رو من .
جین : تو کی رفتی بیرون ؟
خندیدم و گفتم : اون موقعه که تو داشتی دعوا میکردی
با این حرفم جیمین زد خنده .
جین : زهرمار
جیمین : زهرمارو زهرمار
رفتم و بینشون توی جمع کنار ا/ت نشستم و تکیش دادم به خودم ، اونم که انگار منتظر همین بود یکم بهم لم داد ، دایون و نایون با تعجب بهمون نگاه میکردن ، با حالت خنده گفتم : به چی نگاه میکنین ؟
نایون : عشق فوران میکنه مگه نه دایون ؟
دایونم سرش رو تکون داد که تهیونگ گفت : تو اون فوران اصلیه رو ندیدی ، البته الان دیگه پیر شدن .
ا/ت : پیر ؟ (هم زمان)
جونگ کوک : پیر ؟ (هم زمان)
تهیونگ : نه ا/ت تو نه
جونگ کوک : پس منظورت من بودم دیگه ؟
یه نگاه کرد و متوجه شد راه پیچوندنی نیست و گفت : اقا اصلا خودم پیر شدم .
ا/ت : نه تو هنوزم جذابی
جونگ کوک : ولی تهیونگ جدیدا خیلی لاغر شدی ؟
تهیونگ : هی ، غذا نمیدن بخوریم که
جیسو یه نگاه بهش کرد و گفت : کی غذا نمیده بخوری ؟
تهیونگ : حالا
جیسو : نه بگو کی غذا نمیده بخوری ؟
تهیونگ : اقا اصلا من چرا حرف میزنم ، اصلا این دهن من .
بعدم با دستش دهنشو گرفت ، که صدای خنده کل جمع رو برداشت .
جیمین : خیلی خب پاشید برید استراحت کنید ، نمیخواین دو دقیقه این دوتا بهم رسیده رو تنها بزارید ؟
تهیونگ : موافقم
ا/ت : جیمین
جیمین : جانم
ا/ت : تو هنوزم ازدواج نکردی ؟
خنده پیروز مندانه ای زد و گفت : نه هنوز
یوهان : عمو جیمین پس اون چی ؟
جیمین : اون کیه ؟
یوهان : همون دیگه
بعدم یه اشاره هایی به جیمین کرد که جیمین گفت : عه ، عه حالا من یچیزی گفتم ، بچه تو چرا نخود تو دهنت خیس نمیخوره .
یوهان : چون نخود دوست ندارم (باخنده)
جیمین : یوهان عزیزم بهتره بین خودمون بمونه و گرنه به معنای واقعی کلمه ....
بعدم دستاش رو به معنی جرت میدم رو به یوهان نشون داد ، یوهان خندید و گفت : نه عمو من اصلا غلط بکنم
جیمین : افرین پسر خوب ، خیلی خب دیگه پاشید ، پاشید
جین : تو کی رفتی بیرون ؟
خندیدم و گفتم : اون موقعه که تو داشتی دعوا میکردی
با این حرفم جیمین زد خنده .
جین : زهرمار
جیمین : زهرمارو زهرمار
رفتم و بینشون توی جمع کنار ا/ت نشستم و تکیش دادم به خودم ، اونم که انگار منتظر همین بود یکم بهم لم داد ، دایون و نایون با تعجب بهمون نگاه میکردن ، با حالت خنده گفتم : به چی نگاه میکنین ؟
نایون : عشق فوران میکنه مگه نه دایون ؟
دایونم سرش رو تکون داد که تهیونگ گفت : تو اون فوران اصلیه رو ندیدی ، البته الان دیگه پیر شدن .
ا/ت : پیر ؟ (هم زمان)
جونگ کوک : پیر ؟ (هم زمان)
تهیونگ : نه ا/ت تو نه
جونگ کوک : پس منظورت من بودم دیگه ؟
یه نگاه کرد و متوجه شد راه پیچوندنی نیست و گفت : اقا اصلا خودم پیر شدم .
ا/ت : نه تو هنوزم جذابی
جونگ کوک : ولی تهیونگ جدیدا خیلی لاغر شدی ؟
تهیونگ : هی ، غذا نمیدن بخوریم که
جیسو یه نگاه بهش کرد و گفت : کی غذا نمیده بخوری ؟
تهیونگ : حالا
جیسو : نه بگو کی غذا نمیده بخوری ؟
تهیونگ : اقا اصلا من چرا حرف میزنم ، اصلا این دهن من .
بعدم با دستش دهنشو گرفت ، که صدای خنده کل جمع رو برداشت .
جیمین : خیلی خب پاشید برید استراحت کنید ، نمیخواین دو دقیقه این دوتا بهم رسیده رو تنها بزارید ؟
تهیونگ : موافقم
ا/ت : جیمین
جیمین : جانم
ا/ت : تو هنوزم ازدواج نکردی ؟
خنده پیروز مندانه ای زد و گفت : نه هنوز
یوهان : عمو جیمین پس اون چی ؟
جیمین : اون کیه ؟
یوهان : همون دیگه
بعدم یه اشاره هایی به جیمین کرد که جیمین گفت : عه ، عه حالا من یچیزی گفتم ، بچه تو چرا نخود تو دهنت خیس نمیخوره .
یوهان : چون نخود دوست ندارم (باخنده)
جیمین : یوهان عزیزم بهتره بین خودمون بمونه و گرنه به معنای واقعی کلمه ....
بعدم دستاش رو به معنی جرت میدم رو به یوهان نشون داد ، یوهان خندید و گفت : نه عمو من اصلا غلط بکنم
جیمین : افرین پسر خوب ، خیلی خب دیگه پاشید ، پاشید
۶.۹k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.