p⁸
p⁸
When you were an employee...
یونگی:قبل اینکه بریم داخل همچی طبق برنامه پیش میره هااا
ا.ت:اوکی...
وارد شدیم سلام کردیم و نشستیم
کیم جونگ اون:بهه اقای مین
یونگی:به سلام
کیم جونگ اون:اومدی بالاخره خوش اومدی
یونگی: مرسی
ا.ت:سلام
کیم جونگ اون:بهه سلام اقای مین مایل هستید این خانم خوشگل و به ما معرفی کنید؟
یونگی:دوست دخترم هستند
یه لبخند زدمو بهش دست دادم
کیم جونگ اون:بفرمایید بشینید
یونگی:رییستون کو؟
کیم جونگ اون:الان میاد
یونگی:باشه
کیم جونگ اون:عه اومد
پارک جانگ هی: سلام
یونگی :سلام
ا.ت:سلام
پارک جانگ هی:ایشون کی هستند؟(اشاره به ا.ت)
یونگی: دوست دخترمن
(ویو ا.ت)
تعجب کرده بودم این مهمونی به این بزرگی. یعنی حدود ۲۰۰ نفر تو مهمونی بودند حالا چرا اینجا میخوان ازم سوال بپرسن؟
(زمان حال)
جانگ هی:خب دخترم شروکنیم
استرس شدیدی داشتم وپامو داشتم تکون میدادم
جانگ هی:اون مدارک کجاس؟
ا.ت: چی؟
جانگ هی:اون مدارک کوفتی کجان؟
ا.ت: چه...چه مدارکی؟
جونگ اون:خودت میدونی کدوم مدارک
بهیونگی نگا کردم و زیر لب گفتم
ا.ت: درمورد چیحرف میزنن؟
یهو جانگهی زد روی میز
جانگ هی: اینجارو نگا کن(داد)
ا.ت:من..نم..نمیدونم..در.درمورد چی حرف میزنید
جانگ هی:ببین بچه جون بهونه بهونه برای من حالیم نمیشه بنال بگو اون مدارک کوفتی کجانننن
از جام بلند شدم
ا.ت:خب کدوم مدارک چه مدارکی من که علم و غیب ندارم(داد)
جانگ هی اومد سمتمو یقمو گرفت
جانگ هی:سر من داد نزن درست صحبت کن فکر نمیکنی نمیفهمم داری بهونه میاری؟
یونگی از جاش بلند شد
یونگی:ولش کن
جونگ اون یونگیو گرفت
جونگ اون:تو دخالت نکن
یونگی: داره بهش اسییب میزنههه
جونگ اون:تواونو نمیشناسی؟
یونگی:اقایی پارکککک جانگگ هی(داد)
جانگ هی:ها؟
یونگی: ولش من بزارش زمیننن میگه اخرش دیگههه(داد)
ا.ت:من نمیدونممم درمورد چیحرف میزنیددد
جانگ هی:فکر کنم دوست دخترت نمیخواد بره با خودم میبرشم
یونگی:این اجازه رو نمیدم
جانگ هی:نمیدی؟هه بشین ببینیم کی اینجا رییسه
که یهو جونگ اون یونگیو بیهوش کرد
ا.ت:ن.ن.نه
جانگ هی دستمو محکم گرفت داشت میکشوند منو
ا.ت:ولم کنننننن
جانگ هی:نکنه میخوای تورم بیهوش کنم
ا.ت:(انواع فوش های ناموسی دادن)
جونگ هی:این ساکت نمیشه
امد سمتم و بیهوشم کرد
و گذاشتنم توی ماشین و راه افتادن
ادامه دارد....
هووووو داستان تازه داره جذاب میشه😂😐
When you were an employee...
یونگی:قبل اینکه بریم داخل همچی طبق برنامه پیش میره هااا
ا.ت:اوکی...
وارد شدیم سلام کردیم و نشستیم
کیم جونگ اون:بهه اقای مین
یونگی:به سلام
کیم جونگ اون:اومدی بالاخره خوش اومدی
یونگی: مرسی
ا.ت:سلام
کیم جونگ اون:بهه سلام اقای مین مایل هستید این خانم خوشگل و به ما معرفی کنید؟
یونگی:دوست دخترم هستند
یه لبخند زدمو بهش دست دادم
کیم جونگ اون:بفرمایید بشینید
یونگی:رییستون کو؟
کیم جونگ اون:الان میاد
یونگی:باشه
کیم جونگ اون:عه اومد
پارک جانگ هی: سلام
یونگی :سلام
ا.ت:سلام
پارک جانگ هی:ایشون کی هستند؟(اشاره به ا.ت)
یونگی: دوست دخترمن
(ویو ا.ت)
تعجب کرده بودم این مهمونی به این بزرگی. یعنی حدود ۲۰۰ نفر تو مهمونی بودند حالا چرا اینجا میخوان ازم سوال بپرسن؟
(زمان حال)
جانگ هی:خب دخترم شروکنیم
استرس شدیدی داشتم وپامو داشتم تکون میدادم
جانگ هی:اون مدارک کجاس؟
ا.ت: چی؟
جانگ هی:اون مدارک کوفتی کجان؟
ا.ت: چه...چه مدارکی؟
جونگ اون:خودت میدونی کدوم مدارک
بهیونگی نگا کردم و زیر لب گفتم
ا.ت: درمورد چیحرف میزنن؟
یهو جانگهی زد روی میز
جانگ هی: اینجارو نگا کن(داد)
ا.ت:من..نم..نمیدونم..در.درمورد چی حرف میزنید
جانگ هی:ببین بچه جون بهونه بهونه برای من حالیم نمیشه بنال بگو اون مدارک کوفتی کجانننن
از جام بلند شدم
ا.ت:خب کدوم مدارک چه مدارکی من که علم و غیب ندارم(داد)
جانگ هی اومد سمتمو یقمو گرفت
جانگ هی:سر من داد نزن درست صحبت کن فکر نمیکنی نمیفهمم داری بهونه میاری؟
یونگی از جاش بلند شد
یونگی:ولش کن
جونگ اون یونگیو گرفت
جونگ اون:تو دخالت نکن
یونگی: داره بهش اسییب میزنههه
جونگ اون:تواونو نمیشناسی؟
یونگی:اقایی پارکککک جانگگ هی(داد)
جانگ هی:ها؟
یونگی: ولش من بزارش زمیننن میگه اخرش دیگههه(داد)
ا.ت:من نمیدونممم درمورد چیحرف میزنیددد
جانگ هی:فکر کنم دوست دخترت نمیخواد بره با خودم میبرشم
یونگی:این اجازه رو نمیدم
جانگ هی:نمیدی؟هه بشین ببینیم کی اینجا رییسه
که یهو جونگ اون یونگیو بیهوش کرد
ا.ت:ن.ن.نه
جانگ هی دستمو محکم گرفت داشت میکشوند منو
ا.ت:ولم کنننننن
جانگ هی:نکنه میخوای تورم بیهوش کنم
ا.ت:(انواع فوش های ناموسی دادن)
جونگ هی:این ساکت نمیشه
امد سمتم و بیهوشم کرد
و گذاشتنم توی ماشین و راه افتادن
ادامه دارد....
هووووو داستان تازه داره جذاب میشه😂😐
۲.۰k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.