part 8
part 8
مین وو : باشه ولی یه شرط دارم
ات: چه شرطی
مین وو: شبا نباید اینجا بمونه
جونکوک: قبول نمی کنیم من جای دیگه ای نمیرم
ات: نه اون تویه این روستا کسه دیگه ای رو نمیشناسه خواهش میکنم به دادشم نگو لطفا مین وو (با حالت مظلومانه)
مین وو : باشه فقط بخاطر تو میزارم بمونه اصلا به اون اعتماد ندارم
جونکوک: حالا که کارت تموم شد برو مزاحم صبحانه خوردنم نشو
مین وو : نبابا من هیچ جای نمیرم من همینجا صبحانه می خورم
رویه صندلی کناره اون پسره نشستم
جونکوک: جای دیگه ای نبود که بشینی
مین وو: بود ولی من میخوام اینجا بشینم حالا میخوای چیکار بکنی
جونکوک: هیچی بشین
ات: باشه باشه بهس نکنید من میرم برات بشقاب بیارم
مین وو : حالا که ات رفت بهت میگم زود تز اینجا میری فهمیدی
جونکوک: هروقت دلم خواست میرم
مین وو: نه بابا هروقت دلت خواست میری
ات: مین وو لطفا
مین وو: باشه
ات: اینم صبحانت
بشقاب رو گذاشتم جلوش
مین وو : ممنونم
شروع به خوردن صبحانه کردم
جونکوک: اینجوری صبحانه نخور اذیت میشم
مین وو : با من بودی
جونکوک : اره
مین وو: اذیت میشی برو
ات: مین وو من چی گفتم
مین وو : باشه اما اونم داره زیاده روی میکنه
جونکوک: هر کاری که کردم حقته
مین وو: ببین چی میگه
ات: کوکی لطفا چیزی نگو
جونکوک: باشه
مین وو: ات من چرا این دوستت رو نمی شناسم مگه تو دوسته به این سردی داشتی کنارش نشستم یخ زدم
جونکوک: پس یکم فاصله بگیر
ات: این دوستم تویه سئول بوده بخاطر همین نمیشناسیش
مین وو: نگران نباش آشنا میشیم
جونکوک: آنقدر حرف نزن سره میز صبحانه
مین وو: حرف زدن من دسته تو نیست
ات: مین وو صبحانه تو بخور
ات
صبحانه خوردیم مین وو هم داشت می رفت اوف اگه به دادشم بگه چی نه نمیگه مین وو همچین کاری نمیکنه
مین وو: من میرم اما دوباره سر میزنم
ات: باشه بیا
جونکوک: فقط سره غذا خوردن مزاحم نشو
مین وو : میام نگران نباش
ات: کوکی مین وو رو معطل نکنیم کار داره
مین وو: ات خداحافظ مراقب خودت باش
ات: توهم مراقب خودت باش
جونکوک: رفت خوبه بهش بگو دیگه سر غذا خوردن مزاحم نشه
ات: چرا باهاش در می افتی اگه چیزی بفهمه چی
اوه ببخشید جلوی مین وو باهاتون راحت حرف زدم آخه باز شک میکرد
جونکوک: عیبی نداره از این به بعد میتونی راحت باهام حرف بزنی
ات: باشه هرجور تو بخوای (با لبخند ) من میزو جمع کنم
جونکوک
خنده یه این دختر چقدر قشنگه قشنگتر از هرچیزیه که تاحالا دیدم
ات: چیزی شده
جونکوک: نه چیزی نیست
ادامه دارد ^^^^^^
💜💜💜💜
💜💜💜
💜💜
💜
Jk
مین وو : باشه ولی یه شرط دارم
ات: چه شرطی
مین وو: شبا نباید اینجا بمونه
جونکوک: قبول نمی کنیم من جای دیگه ای نمیرم
ات: نه اون تویه این روستا کسه دیگه ای رو نمیشناسه خواهش میکنم به دادشم نگو لطفا مین وو (با حالت مظلومانه)
مین وو : باشه فقط بخاطر تو میزارم بمونه اصلا به اون اعتماد ندارم
جونکوک: حالا که کارت تموم شد برو مزاحم صبحانه خوردنم نشو
مین وو : نبابا من هیچ جای نمیرم من همینجا صبحانه می خورم
رویه صندلی کناره اون پسره نشستم
جونکوک: جای دیگه ای نبود که بشینی
مین وو: بود ولی من میخوام اینجا بشینم حالا میخوای چیکار بکنی
جونکوک: هیچی بشین
ات: باشه باشه بهس نکنید من میرم برات بشقاب بیارم
مین وو : حالا که ات رفت بهت میگم زود تز اینجا میری فهمیدی
جونکوک: هروقت دلم خواست میرم
مین وو: نه بابا هروقت دلت خواست میری
ات: مین وو لطفا
مین وو: باشه
ات: اینم صبحانت
بشقاب رو گذاشتم جلوش
مین وو : ممنونم
شروع به خوردن صبحانه کردم
جونکوک: اینجوری صبحانه نخور اذیت میشم
مین وو : با من بودی
جونکوک : اره
مین وو: اذیت میشی برو
ات: مین وو من چی گفتم
مین وو : باشه اما اونم داره زیاده روی میکنه
جونکوک: هر کاری که کردم حقته
مین وو: ببین چی میگه
ات: کوکی لطفا چیزی نگو
جونکوک: باشه
مین وو: ات من چرا این دوستت رو نمی شناسم مگه تو دوسته به این سردی داشتی کنارش نشستم یخ زدم
جونکوک: پس یکم فاصله بگیر
ات: این دوستم تویه سئول بوده بخاطر همین نمیشناسیش
مین وو: نگران نباش آشنا میشیم
جونکوک: آنقدر حرف نزن سره میز صبحانه
مین وو: حرف زدن من دسته تو نیست
ات: مین وو صبحانه تو بخور
ات
صبحانه خوردیم مین وو هم داشت می رفت اوف اگه به دادشم بگه چی نه نمیگه مین وو همچین کاری نمیکنه
مین وو: من میرم اما دوباره سر میزنم
ات: باشه بیا
جونکوک: فقط سره غذا خوردن مزاحم نشو
مین وو : میام نگران نباش
ات: کوکی مین وو رو معطل نکنیم کار داره
مین وو: ات خداحافظ مراقب خودت باش
ات: توهم مراقب خودت باش
جونکوک: رفت خوبه بهش بگو دیگه سر غذا خوردن مزاحم نشه
ات: چرا باهاش در می افتی اگه چیزی بفهمه چی
اوه ببخشید جلوی مین وو باهاتون راحت حرف زدم آخه باز شک میکرد
جونکوک: عیبی نداره از این به بعد میتونی راحت باهام حرف بزنی
ات: باشه هرجور تو بخوای (با لبخند ) من میزو جمع کنم
جونکوک
خنده یه این دختر چقدر قشنگه قشنگتر از هرچیزیه که تاحالا دیدم
ات: چیزی شده
جونکوک: نه چیزی نیست
ادامه دارد ^^^^^^
💜💜💜💜
💜💜💜
💜💜
💜
Jk
۶.۶k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.