پارت جدید
☆که در باز شد و یه بادیگارد هیکلی و قدبلند اومد داخل منو دید که من بهش شلیک کردم و اون بادیگاردی که میخواستم ببندمش رو به سمت زمین هل دادم و به سمت اتاقی که توش بسته شده بودم رفتم ،صدای اون توی گوشم میپیچید.
☆نشستم روی صندلی با دست طناب رو نگه داشتم ، یا باید همین الان کارشو تموم کنم وگرنه اول اون کار منو تموم میکنه .
مین:وارد اتاق شد :بلند شو
☆چ..چشم
مین: دستاتو ببر بالا
☆چ..چی
مین :گفتم دستاتو ببر بالا(عصبی و جدی)
☆دستامو برم بالا که طناب افتاد پایین ،اون به قهقهه افتاد اما بعدش جدی شد و منو از پشت کبوند به دیوار و تفنگشو روی سرم گذاشت .
مین:دیدی ، هیچکی نمیتونه از دست من در بره .
☆ولم کن عوضی
مین :پر رو هم که هستی
☆برو اونور ، نه دستای کثیفت به من نزن .
☆دید من وول میخورم سعی کرد تهدیدم کنه ، چاقوی رو از نمیدونم کجا درآورد و روی گردنم گذاشت .
مین :ولت کنم آره؟
☆لعنتی (میدونید به انگلیسی چی میشه دیگه ؟🗿)
مین : از طرف کی اومدی نه ؟ بگو ببینم رئیسشون کیه ؟
☆ب..بهت..ن..میگ..مم .
☆روی گردنم خط انداخت که خونش ریخت روی لباسم
مین : تو یا باید شجاع ترین اونها باشی کسی که خیلی آموزش دیده یا یه احمق یه احمق که بخاطر پول فرستادنش اینجا .
مین: جانگ سو ....جانگ سووو (داد خیلی خیلی بلند 🗿💩)
جانگ سو :بله ق..ر.ب..ا..ن(تعجب)
مین : این عوضی رو ببر زیر زمین ... .
☆مثل وحشیا منو برد اونجا تلو تلو میخورم هر لحظه نزدیک بود زمین بخورم .
☆هعی ...
جانگ سو : چیه میخوای با یه جاسوس مودبانه رفتار کنم ؟
☆اینجا چرا اینجوریه ، جو خیلی سنگینی داشت انگار میخواستن اعدامم کنن ، لعنتی اگه تنفگتو رو سرش خالی میکردی الان اینجا نبودی ،یه صندلی اونجا بود اول فکر کردم میخواد منو به اون صندلی ببنده ولی دقیقا روبه رویی صندلی طناب دستمو به گیره ای از سقف بست ، خیلی تاریک بود تنها نور یه لامپ خیلی قدیمی بود که بالای میز بود ، اونجا پر از بادیگارد بود از اون هیکلیا که ده نفر رو حریفن .
جانگ سو : چیه میترسی ؟ ولی تو با پای خودت اومدی اینجا، ارباب با کسی شوخی نداره ، مطمئن باش زنده اینجا بیرون نمیری.
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.