پارت (⁵)
پارت (⁵)
ته: همش تقصیر منه تقصیر منه (حالا)
اگه اونطوری باهاش رفتار نمیکردم اینجوری نمیشد *گریه*
نامی: تهیونگ اروم باش چیزی نشده اون حالش خوبه
پرستار: همراه خانم کیم هایون کی هستن؟؟
ته: م..من هستم حال همسرم چطوره؟؟؟
پرستار: تبریک میگم همسر شما باردار هستن
فقط کمی فشارشون افتاده بود الانم حالشون خوبه سرمشون تموم شه مرخص میشن
ته: چ.چییییی ینی من دارم بابا میشم؟؟
پرستار: بله تبریک میگم
ته ممنون
کوک:هوررررراااااااا من دادم عمو میشمممم اووووو
همه اعضا ته رو بغل کردن و بهش تبریک گفدن
ته:بریم پیش هایون
جین: بریم
هایون ویو:/
نشسته بودم رو تخت
ته تا هایونو دید سری اومد بغلش کرد
ته: ببخش منو من بهت بد کردم من نباید میزدمت من...من*گریه*
هایون..تحمل اشکاشو نداشتم منم متغابلا بغلش کردم و گفتم: عشقم گریه نکن باشه؟؟منم گریم میگیره هاا!
ته: راستی فندوق کوچولو تو شکمت خوبه؟؟
هایون: اع فهمیدی؟؟
جیهوپ: بلللهههه ماهم فهمیدیم🤣
شوگا:زنداداش خوبی چیزیت که نشد؟؟*ی نگاه به ته😒*
هایون: نه من خوب خوبم
ته..انگار شوگا هیونگ هنوز از دستم ناراحت بود
ته: هیونگ منو ببخش گفتم که اشتباه کردم
شوگا: گفتم که باید از هایون معذرت خواهی کنی
ته: هایوناااا منو بخشیدی؟؟
هایون: عاره من بخشیدمت اصن ی لحظه بیا جلو
ته اومد جلو هایون ،هایون لب تهیونگ و بوسید
اعضا: اوووووووووووووو
ته رو به شوگا: هیونگ ببین منو بخشید توم ببخش دیگه
ته سری شوگا رو بغل کرد شوگا خواست جداش کنه که ته گفت: تا منو نبخشی من اینطوری میمونم
شوگا متقابلا بغلش کرد: باشه میبخشم فقط یبار دیگه تکرار بشه من میدونمو تو
ته: انگار دارم با بابای هایون حرف میزنم اونقدی که برای تو مهمه انگاری پدرشی
شوگا: درسته من پدرش نیستم اما جای برادرش که هستم و همیشه مراقبشم
هایون:مرسی داداشیییی
همه زدن زیر خنده
ته: همش تقصیر منه تقصیر منه (حالا)
اگه اونطوری باهاش رفتار نمیکردم اینجوری نمیشد *گریه*
نامی: تهیونگ اروم باش چیزی نشده اون حالش خوبه
پرستار: همراه خانم کیم هایون کی هستن؟؟
ته: م..من هستم حال همسرم چطوره؟؟؟
پرستار: تبریک میگم همسر شما باردار هستن
فقط کمی فشارشون افتاده بود الانم حالشون خوبه سرمشون تموم شه مرخص میشن
ته: چ.چییییی ینی من دارم بابا میشم؟؟
پرستار: بله تبریک میگم
ته ممنون
کوک:هوررررراااااااا من دادم عمو میشمممم اووووو
همه اعضا ته رو بغل کردن و بهش تبریک گفدن
ته:بریم پیش هایون
جین: بریم
هایون ویو:/
نشسته بودم رو تخت
ته تا هایونو دید سری اومد بغلش کرد
ته: ببخش منو من بهت بد کردم من نباید میزدمت من...من*گریه*
هایون..تحمل اشکاشو نداشتم منم متغابلا بغلش کردم و گفتم: عشقم گریه نکن باشه؟؟منم گریم میگیره هاا!
ته: راستی فندوق کوچولو تو شکمت خوبه؟؟
هایون: اع فهمیدی؟؟
جیهوپ: بلللهههه ماهم فهمیدیم🤣
شوگا:زنداداش خوبی چیزیت که نشد؟؟*ی نگاه به ته😒*
هایون: نه من خوب خوبم
ته..انگار شوگا هیونگ هنوز از دستم ناراحت بود
ته: هیونگ منو ببخش گفتم که اشتباه کردم
شوگا: گفتم که باید از هایون معذرت خواهی کنی
ته: هایوناااا منو بخشیدی؟؟
هایون: عاره من بخشیدمت اصن ی لحظه بیا جلو
ته اومد جلو هایون ،هایون لب تهیونگ و بوسید
اعضا: اوووووووووووووو
ته رو به شوگا: هیونگ ببین منو بخشید توم ببخش دیگه
ته سری شوگا رو بغل کرد شوگا خواست جداش کنه که ته گفت: تا منو نبخشی من اینطوری میمونم
شوگا متقابلا بغلش کرد: باشه میبخشم فقط یبار دیگه تکرار بشه من میدونمو تو
ته: انگار دارم با بابای هایون حرف میزنم اونقدی که برای تو مهمه انگاری پدرشی
شوگا: درسته من پدرش نیستم اما جای برادرش که هستم و همیشه مراقبشم
هایون:مرسی داداشیییی
همه زدن زیر خنده
۱۳۴.۸k
۲۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.