پارت 13

#پارت_13

*رفتیم شهر بازی تقربا شب شده بود
جیمین:اول بریم چرخ و فلک
ا/ت:من از ارتفاع میترسسن
جیمین:من پیشتم
تهیونگ:بیاین بلیط گرفتم
*رفتیم سوار شدیم من خیلی ترسیده بودم دیدم جیمین دستمو گرفت
ا/ت:جیمین چیکار میکنی*اروم توی گوشش
جیمین:گفتی میترسی منم دارم از ترست کم میکنم تازه الان انقد ارئمی که نفهمیدی رو اسمونیم
*دورمو نگاه کردم دیدم چقد بالاییم برا ائلین بار نترسیدم
*همینطوری با همه وسایل ها بازی کردیم
کوک:عه بچه ها پشمک
تهیونگ:بریم بگیریم
*رفتیم پشمک گرفتیم خوردیم
جیمین:خب الان چیکار کنیم
ا/ت:بریم خونه دیگه
*رفتیم خونه
جین:یااااااا شما چهار تا کجا رفتین از صب تاحالا نیومدین
جیمین:شهر بازی
شوگا:شهربازی؟
نامجون:مگه بچه شدین
کوک:اره
جیهوپ:چرا نگفتین منم بیام*ناراحتو کیوت
جیمین:دیگه یادمون رفت
جیهوپ:پس بعد باهم بریم
ا/ت: بریم
جین:برین لباس هاتونو عوض کنین بیاین شام
تهیونگ:باشه هیونگ
شوگا:نارنگی ها من کو
جیهوپ:تموم شده*با خندع
شوگا:تو خوردیشون
جیهوپ:جین و نامجونم خوردن
شوگا:شما با اجازه کی نارنگی ها منو خوردییییییین
ا/ت:یونگیییی اروم باش فردا برات میخرم
شوگا:خودمم میاما تو نمیدونی از کدوما بگیری
ا/ت:نارنی نارنگیه دیگه چه فرقی دارم
شوگا:فرقشونو من میفهمم
ا/ت:باشه بابا من میرم لباسمو عوض کنم
*رفتم توی اتاق لباسمو داشام عوض میکردم تقریبا لخت بودم که دیدم در اتاقم باز شد.............

خماری:)
حال کنین توی یه روز دوتا پارت گذاشتم:)

اسلاید دو:شهربازی
اسلاید سه:پشمک

ادامه داره:)