🤎шум моря🤎
🤎шум моря🤎
Part 3
چشمام و باصدای مرغ ابی ها باز کردم
باد ملایمی از لای موهای لخت پرم عبور کرد نفس عمیقی کشیدم و از جام بلند شدم
امروز باید میرفتم سمت سخره های نیش جادوگر تا سنگ های آذرین استخراج کنم
پس لباسای لایروبی مو پوشیدم و کمربند غواصی مو بستم
به سمت قایق جین رفتم و سوارش شدم
جین :۴ سکه
لیلیت :بگیرش
سکه هارو انداختم کف دستش و روی قایق نشستم تا وسطای آب رفته بودیم و من شیرجه
زدم تو آب حالش خوب شده بود حالا میتونستم راحت تر برم سمت اون سنگا
ولی قبلش جین باید میرفت
وقتی کامل دور شد نفس گرفتم و به سمت سنگ ها رفتم یک ساعت بود که زیر آب بودم که
یک هو دستم پامو گرفت و منو کشید
وقتی برگشتم دیدم جین پامو گرفته و می خواد غرقم کنه پس
با لگد زدم تو شکمش و فرار کردم به سمت خشکی
رفتم که قایق سیول و اون طرف تر دیدم خودش رفته بود توی جنگل
لیلیت :متاسفم سیول .
دویدم و سوار قایق اون شدم و حرکت کردم
طنین نعره های جین و گفتن اسمم بر لبش ترسناک بود
وقتی به جزیره کوچیکم رسیدم خورشید داشت غروب میکرد
سریع به سمت وسایلم رفتم که بادیدن او وضعیت بغض
گلوم و چنگ زد ، اون عوضی ها افراد جین تمام وسایلم و دزدیده بودن !
یادم افتاد کیسه طلا !
به سمتش دویدم و زیره خاک بود خدایا شکرت ..نفس عمیقی کشیدم که صدای
جین اومد
جین ؛لیلیت سکه هات و بده به من
میدونستم با دادن سکه ها هم نمی تونستم ازین جزیره خلاص شم هم میمردم
پس سریع کیسه رو توی سینم قائم کردم و سوار قایق شدم
هنوزم صداش میومد
سریع تر پارو زدم باید میرسیدم به رز سیاه اینجوری شاید کوک منو ازینجا ببره
رسیدم به اسکله که دیدم جین لنگان لنگان داره میاد پس سریع تر
دویدم تا به کشتی رز برخورد کردم
لیلیت :کمک لطفا کمک
که دیدم یه طناب اومد پایین از طناب بالا رفتم و سوار کشتی شدم که دیدم یکی
یه چاقو انداخت زیره گلوم
؟ تکون نخور
کوک :ولش کن لیسا
چشمام و باز کردم که دیدم ۵ نفر دورم و گرفتن
اون دختری که اسمش لیسا بود رفت عقب و چشم قره ای به کوک رفت که
دوباره صدای جین ازون پایین اومد
به چشمای کوک خیره موندم که گفت (چه اتفاقی افتاده )
لایک ۱۵
Part 3
چشمام و باصدای مرغ ابی ها باز کردم
باد ملایمی از لای موهای لخت پرم عبور کرد نفس عمیقی کشیدم و از جام بلند شدم
امروز باید میرفتم سمت سخره های نیش جادوگر تا سنگ های آذرین استخراج کنم
پس لباسای لایروبی مو پوشیدم و کمربند غواصی مو بستم
به سمت قایق جین رفتم و سوارش شدم
جین :۴ سکه
لیلیت :بگیرش
سکه هارو انداختم کف دستش و روی قایق نشستم تا وسطای آب رفته بودیم و من شیرجه
زدم تو آب حالش خوب شده بود حالا میتونستم راحت تر برم سمت اون سنگا
ولی قبلش جین باید میرفت
وقتی کامل دور شد نفس گرفتم و به سمت سنگ ها رفتم یک ساعت بود که زیر آب بودم که
یک هو دستم پامو گرفت و منو کشید
وقتی برگشتم دیدم جین پامو گرفته و می خواد غرقم کنه پس
با لگد زدم تو شکمش و فرار کردم به سمت خشکی
رفتم که قایق سیول و اون طرف تر دیدم خودش رفته بود توی جنگل
لیلیت :متاسفم سیول .
دویدم و سوار قایق اون شدم و حرکت کردم
طنین نعره های جین و گفتن اسمم بر لبش ترسناک بود
وقتی به جزیره کوچیکم رسیدم خورشید داشت غروب میکرد
سریع به سمت وسایلم رفتم که بادیدن او وضعیت بغض
گلوم و چنگ زد ، اون عوضی ها افراد جین تمام وسایلم و دزدیده بودن !
یادم افتاد کیسه طلا !
به سمتش دویدم و زیره خاک بود خدایا شکرت ..نفس عمیقی کشیدم که صدای
جین اومد
جین ؛لیلیت سکه هات و بده به من
میدونستم با دادن سکه ها هم نمی تونستم ازین جزیره خلاص شم هم میمردم
پس سریع کیسه رو توی سینم قائم کردم و سوار قایق شدم
هنوزم صداش میومد
سریع تر پارو زدم باید میرسیدم به رز سیاه اینجوری شاید کوک منو ازینجا ببره
رسیدم به اسکله که دیدم جین لنگان لنگان داره میاد پس سریع تر
دویدم تا به کشتی رز برخورد کردم
لیلیت :کمک لطفا کمک
که دیدم یه طناب اومد پایین از طناب بالا رفتم و سوار کشتی شدم که دیدم یکی
یه چاقو انداخت زیره گلوم
؟ تکون نخور
کوک :ولش کن لیسا
چشمام و باز کردم که دیدم ۵ نفر دورم و گرفتن
اون دختری که اسمش لیسا بود رفت عقب و چشم قره ای به کوک رفت که
دوباره صدای جین ازون پایین اومد
به چشمای کوک خیره موندم که گفت (چه اتفاقی افتاده )
لایک ۱۵
۴.۳k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.