˼ دلبر مغرور من ˹
˼ دلبر مغرور من ˹
#پارت50
...♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....
و شیشه اب رو برداشتم و سر کشیدم حسابی کلافه بودم سیاوش بهم خیانت کرده بود و من هعی بهش اعتماد میکردم میگفت دوستم داره و من باور میکردم من احمق باور میکردم من فقط یه بازیچم برای سیاوش اشک روی گونمو پاک کردم دیگه خسته شده بودم از این اوضاع بی در و پیکری که توش گیر افتادم همش گریه همش غصه خسته شده بودم حوصله درس خوندنم نداشتم واقعا نمیدونستم باید چیکار کنم ، توی فکر بودم که رها با پتو برگشت سمت سیاوش و پتو رو کشید روش و با دیدن من به سمت اشپزخونه اومد
- صنم
منتظر نگاهش کردم
- خوش ندارم دور و ور سیاوشم بپلکی سمتش نرو ببینم داری براش عشوه میای اونوقته که برات بد میشه
حس کردم زیر پام خالی شده یادم به روزایی افتاد که چقدر روش غیرت داشتم و حسادت میکردم تمام و کمال مال من بود و حالا رها داشت با من اینجوری حرف میزد قلبم تیکه تیکه شد با حرفاش ولی غرور خودمو حفظ کردم و با اعتماد به نفس جوابشو دادم
_ من دور و ور کسی نیستم اگرم سیاوش دور و ور منه برو گذشتشو یه نگاه بنداز اونه که دور ور منه حقم داری بهش بی اعتماد باشی ادم لا**شی لا**شیه دیگه و با پوزخند بدون اینکه منتظر بمونم حرفی بزنه برگشتم به اتاقم و درو بستم و همون گوشه نشستم و زانوهامو بغل کردم
#پارت50
...♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....
و شیشه اب رو برداشتم و سر کشیدم حسابی کلافه بودم سیاوش بهم خیانت کرده بود و من هعی بهش اعتماد میکردم میگفت دوستم داره و من باور میکردم من احمق باور میکردم من فقط یه بازیچم برای سیاوش اشک روی گونمو پاک کردم دیگه خسته شده بودم از این اوضاع بی در و پیکری که توش گیر افتادم همش گریه همش غصه خسته شده بودم حوصله درس خوندنم نداشتم واقعا نمیدونستم باید چیکار کنم ، توی فکر بودم که رها با پتو برگشت سمت سیاوش و پتو رو کشید روش و با دیدن من به سمت اشپزخونه اومد
- صنم
منتظر نگاهش کردم
- خوش ندارم دور و ور سیاوشم بپلکی سمتش نرو ببینم داری براش عشوه میای اونوقته که برات بد میشه
حس کردم زیر پام خالی شده یادم به روزایی افتاد که چقدر روش غیرت داشتم و حسادت میکردم تمام و کمال مال من بود و حالا رها داشت با من اینجوری حرف میزد قلبم تیکه تیکه شد با حرفاش ولی غرور خودمو حفظ کردم و با اعتماد به نفس جوابشو دادم
_ من دور و ور کسی نیستم اگرم سیاوش دور و ور منه برو گذشتشو یه نگاه بنداز اونه که دور ور منه حقم داری بهش بی اعتماد باشی ادم لا**شی لا**شیه دیگه و با پوزخند بدون اینکه منتظر بمونم حرفی بزنه برگشتم به اتاقم و درو بستم و همون گوشه نشستم و زانوهامو بغل کردم
۶.۵k
۲۴ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.