کپیممنوع

#کپی_ممنوع🚫
#آمنه‌احمدی
#پارت_7

چشم غره ای بهش رفتم.
-مگه من مسئول دخترای خیابانی هم هستیم؟!
برو به کارت برس درضمن هر خری راه نده اگه دفعه دیگه تکرار بشه بدجوری توبیخ میشی.

از شنیدن حرفم عرق روی پیشونیش نشست.
-چـ.. چشـم.

با صورت دمغی سر به زیر چشمی گفت و از در بیرون رفت.

روی صندلی پایه بلند پشت جزیره بلند نشستم ساعت پنج عصر بود مینا ماگ قهوه ام جلوم گذاشت موهای بلند پریشون آزاد روی پیشونیم بود به عقب رانندم ولی مثل آبشار دوباره روی پیشونیم برگشتند.

ماگم رو برداشتم در شیشه ای تراس باز کردم بادی خنکی از سمت باغ و درخت‌ها صورتم نوازش کردم.

ماگم رو میز چوبی توی تراس منتهی به باغ گذاشتم از جیبم فندکم و سیگارم در آوردم.

سیگارم روی لبم گذاشتم سریع روشنش کردم و فندک روی میز کنار ماگم انداختم همین که سر بلند کردم.

نگاهم به پرستار بچه که با کالسکه ی با لبخند مرموزی که کل صورتش گرفته بود به این سمت می اومد گره خورد.

از دیدنش ناخودآگاه ابروهام به هم پیچ خورد کلافه به سمت جلوی خونه راه افتادم همین که نزدیکش شدم نهیب زدم:
-توی این گرما بچه ی من و اونم بدون اجازه ی من کدوم گوری برده بودی اگه گرما زده بشه من میدونم و تو.
دیدگاه ها (۰)

#کپی_ممنوع🚫 #آمنه‌احمدی#پارت_12هنوز حرفم کامل تمام نشده بود ...

#کپی_ممنوع🚫#آمنه‌احمدی #پارت_14هراسان و پریشان ادادمه داد:-و...

#کپی‌ممنوع🚫#آمنه‌احمدی#پارت_6آب کمی آرومم کرد ولی دوست داشتم...

#کپی_ممنوع🚫 #آمنه‌احمدی#پارت_5از درد اخمی کردم.-صدات ونشنوم،...

"سرنوشت "p,35..ساعت ۳ صبح .....با حس باد سردی چشمامو باز کرد...

Part ¹²⁹ا.ت ویو:مثل اینکه خودش بود..به داخل راهنمایش کردم..و...

Part ¹²⁷ا.ت ویو:با صدای جونگ کوک از فکر بیرون اومدم..ا.ت:چیز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط