کاش به دنیا نمیومدم
فصل 2 پارت 19
رفتمو با کلی پرس و جو و گشتن تهیونگو پیدا کردمو رفتم پیشش
جلوی بالکن تمام شیشه وایستاده بود و قهوه میخورد رفتم پشتش وایستادمو گفتم
-امممم سلام
برگشت سمتو خیلی سرد سلام کرد و بعد تو چشام نگا کرد
-اممم خیلی معذرت می خوام ولی میشه بپرسم اینجا چخبره
با چشمای خمارو سرد گفت
+آره میتونی
-خببب چخبره
+بابام داره یه چند روزی میاد اینجا بخاطر همون
-اووو چه خوب منم دیگه برمیگرد خونه خودمون
+نمیشه
-چرا
+باید چند روز بمونی اینجوری خیالم راحت تره
-ولی خب نمی خوام مزاح...
+مزاحم نیستی اون پدر تو هم حساب میشه نه؟
-آره ولی من نمی تونم باهاش چشم تو چشم شم
+مشکلی نیست بسپر به من
-ولی آخه....
+ولی اخه نداره که حرف زدیم همه چی حل شد دیگه
-خببب اوکی
+بریم برا صبحونه
دست راستشو گذاشت رو شونمو راه رفت منم مجبور شدم راه برم با دست چپش لیوان قهوه رو داشت میوورد کنار دهنش که بخوره ولی من قبلش این سوالو پرسیدم
-تو صبحونه خوردی
قهورو نخورد و لیوانو آورد پایین و همونجور که به روبرو نگا میکرد گفت
+آره
صبحونه رو خوردم و ساعت حدود 12 صبح بود امروز تعطیل بود به خاطر همین مدرسه نرفته بودم امتحانا داشت شروع میشدو اصلا آماده نبودم رفتم بالا تو اتاقی که بهم داده بودن و قرصامو خوردم بعدش دراز کشیدم رو تختو به سقف زل زدم حدود ده دقیقه اونجوری بودم که یهو در باز شدو یکی اومد داخل از جام پریدم دیدم کویینه
2علیک سلام
-تو اینجا چیکار میکنی
2حوصلم سر رفت گفتم برم یه احمق پیدا کنم سر به سرش بزارم کسه دیگه ای هم تو ذهنم نیومد
-عاااا گم شو حوصله ندارم
و دوباره دراز کشیدم
ادامه دارد....
شرایط 15 تا لایک و کامنت
میبینید چقد کمه🙂
رفتمو با کلی پرس و جو و گشتن تهیونگو پیدا کردمو رفتم پیشش
جلوی بالکن تمام شیشه وایستاده بود و قهوه میخورد رفتم پشتش وایستادمو گفتم
-امممم سلام
برگشت سمتو خیلی سرد سلام کرد و بعد تو چشام نگا کرد
-اممم خیلی معذرت می خوام ولی میشه بپرسم اینجا چخبره
با چشمای خمارو سرد گفت
+آره میتونی
-خببب چخبره
+بابام داره یه چند روزی میاد اینجا بخاطر همون
-اووو چه خوب منم دیگه برمیگرد خونه خودمون
+نمیشه
-چرا
+باید چند روز بمونی اینجوری خیالم راحت تره
-ولی خب نمی خوام مزاح...
+مزاحم نیستی اون پدر تو هم حساب میشه نه؟
-آره ولی من نمی تونم باهاش چشم تو چشم شم
+مشکلی نیست بسپر به من
-ولی آخه....
+ولی اخه نداره که حرف زدیم همه چی حل شد دیگه
-خببب اوکی
+بریم برا صبحونه
دست راستشو گذاشت رو شونمو راه رفت منم مجبور شدم راه برم با دست چپش لیوان قهوه رو داشت میوورد کنار دهنش که بخوره ولی من قبلش این سوالو پرسیدم
-تو صبحونه خوردی
قهورو نخورد و لیوانو آورد پایین و همونجور که به روبرو نگا میکرد گفت
+آره
صبحونه رو خوردم و ساعت حدود 12 صبح بود امروز تعطیل بود به خاطر همین مدرسه نرفته بودم امتحانا داشت شروع میشدو اصلا آماده نبودم رفتم بالا تو اتاقی که بهم داده بودن و قرصامو خوردم بعدش دراز کشیدم رو تختو به سقف زل زدم حدود ده دقیقه اونجوری بودم که یهو در باز شدو یکی اومد داخل از جام پریدم دیدم کویینه
2علیک سلام
-تو اینجا چیکار میکنی
2حوصلم سر رفت گفتم برم یه احمق پیدا کنم سر به سرش بزارم کسه دیگه ای هم تو ذهنم نیومد
-عاااا گم شو حوصله ندارم
و دوباره دراز کشیدم
ادامه دارد....
شرایط 15 تا لایک و کامنت
میبینید چقد کمه🙂
۶.۶k
۲۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.