دلتنگی:)
پارت³
بزور جلو بغضمو نگه داشتم تا جلوش نترکه و بلند شدم از کافه زدم بیرون دوییدم سمت خونه و رفتم تو اتاقم و وسایلمو جمع کردم و آنلاین بلیت به آمریکا گرفتم و فرداش رفتم
(پایان فلش بک)
بغض داشت خفم میکرد بلند شدم رفتم دستشویی آروم زدم زیر گریه و صورتمو شستم اومدم بیرون که دیدم تهیونگ جلو دستشویی وایساده بی اهمیت اومدم برم که دستمو گرفت برگشتم نگاش کردم
_واسه چی برگشتی؟چرا خودتو میچسبونی بهم
من کی خودمو چسبوندم بهت؟:/
_تا فهمیدی من اومدم اینجا با لیا بلند شدی اومدی
اولن ما زودتر اومدیم دوما من اصلا نمیدونستم تو اینجایی بچه هارو دیدیم رفتیم پیششون میدونستم تو اینجایی عمرا اگه میومدم
_یعنی میخوای باور کنم که بدون هیچ نقشه ای اومدی؟😂
میخوای باور کن میخوای نکن..حالاام دستم و ول کن میخوام برم
دستمو ول کرد و رفتم پیش بچه ها
دیر وقته من دیگه میرم خونه تازه رسیدم برای همین خستم
=بشین دیگه حالا یکی دوساعت دیر تر بخواب
نه دیگه خستم شما خوش بگذرونید
=خیلی خب مواظب باش
هوم باشه خدافظ:)
کیفمو برداشتم و رفتم
_بچه ها منم میرم دیگه حوصله ندارم
×توام؟چقدر ضدحالید شما دوتا خیلی خب برو
داشتم میرفتم حس کردم کسی دنبالمه و سرعتمو تند کردم که یهو یکی دستمو گرفت برگشتم صورتش معلوم نبود ماسک زده بود
ولم کنننن عوضیییی
#ساکت باش راه بیا
دستشو گذاشت رو دهنم هرچقدر تقلا کردم نمیتونستم از خودم جداش کنم خیلی محکم گرفته بود که یهو یکی از پشت گرفت و کشیدش
برگشتم دیدم تهیونگه و یه مشت خوابوند تو صورتش
_حرومزاده چیکارش داری
مرده یه مشت زد به تهیونگ و فرار کرد تهیونگ افتاد دنبالش ولی سوار موتور شد و نتونست بگیرتش اومد پیشم
_تو خوبی؟
ا..اره خوبم
_بیا بریم من میرسونمت
ن..نه لازم نیست خودم میرم
_بشین حرف نزن
نشستم تو ماشین تهیونگ و راه افتاد بین راه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد تا رسیدیم پیاده شدم
مرسی که رسوندیم
بدون حرفی گاز داد و رفت منم رفتم خونه گوشیم زنگ خورد
بله بفرمایید
#امروز تونستی فرار کنی ولی مطمعن باش گیرت میارم
تو دیگه کی؟چی میخوای ازم
#تاوان کارای بابات و تو باید پس بدی!یه روز خوش برات نمیزارم مطمعن باش
ببند دهنتو بابا طلب داشتی باید زودتر ازش میگرفتی به من ربطی نداره
گوشیو قط کردم
نکنه خونمو بلد باشه نصف شب بیاد سراغم
پاشدم در و قفل کردم و پنجره هارو بستم
نشسته بودم داشتم تلوزون میدیدم ساعت ۲ شب بود یکی در خونه رو زد...
ادامه پارت بعد
_________________________________________________________
و*یسگون پاک کرد دوباره پست کردم ایشالا که دوباره پاک نکنه:)
بزور جلو بغضمو نگه داشتم تا جلوش نترکه و بلند شدم از کافه زدم بیرون دوییدم سمت خونه و رفتم تو اتاقم و وسایلمو جمع کردم و آنلاین بلیت به آمریکا گرفتم و فرداش رفتم
(پایان فلش بک)
بغض داشت خفم میکرد بلند شدم رفتم دستشویی آروم زدم زیر گریه و صورتمو شستم اومدم بیرون که دیدم تهیونگ جلو دستشویی وایساده بی اهمیت اومدم برم که دستمو گرفت برگشتم نگاش کردم
_واسه چی برگشتی؟چرا خودتو میچسبونی بهم
من کی خودمو چسبوندم بهت؟:/
_تا فهمیدی من اومدم اینجا با لیا بلند شدی اومدی
اولن ما زودتر اومدیم دوما من اصلا نمیدونستم تو اینجایی بچه هارو دیدیم رفتیم پیششون میدونستم تو اینجایی عمرا اگه میومدم
_یعنی میخوای باور کنم که بدون هیچ نقشه ای اومدی؟😂
میخوای باور کن میخوای نکن..حالاام دستم و ول کن میخوام برم
دستمو ول کرد و رفتم پیش بچه ها
دیر وقته من دیگه میرم خونه تازه رسیدم برای همین خستم
=بشین دیگه حالا یکی دوساعت دیر تر بخواب
نه دیگه خستم شما خوش بگذرونید
=خیلی خب مواظب باش
هوم باشه خدافظ:)
کیفمو برداشتم و رفتم
_بچه ها منم میرم دیگه حوصله ندارم
×توام؟چقدر ضدحالید شما دوتا خیلی خب برو
داشتم میرفتم حس کردم کسی دنبالمه و سرعتمو تند کردم که یهو یکی دستمو گرفت برگشتم صورتش معلوم نبود ماسک زده بود
ولم کنننن عوضیییی
#ساکت باش راه بیا
دستشو گذاشت رو دهنم هرچقدر تقلا کردم نمیتونستم از خودم جداش کنم خیلی محکم گرفته بود که یهو یکی از پشت گرفت و کشیدش
برگشتم دیدم تهیونگه و یه مشت خوابوند تو صورتش
_حرومزاده چیکارش داری
مرده یه مشت زد به تهیونگ و فرار کرد تهیونگ افتاد دنبالش ولی سوار موتور شد و نتونست بگیرتش اومد پیشم
_تو خوبی؟
ا..اره خوبم
_بیا بریم من میرسونمت
ن..نه لازم نیست خودم میرم
_بشین حرف نزن
نشستم تو ماشین تهیونگ و راه افتاد بین راه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد تا رسیدیم پیاده شدم
مرسی که رسوندیم
بدون حرفی گاز داد و رفت منم رفتم خونه گوشیم زنگ خورد
بله بفرمایید
#امروز تونستی فرار کنی ولی مطمعن باش گیرت میارم
تو دیگه کی؟چی میخوای ازم
#تاوان کارای بابات و تو باید پس بدی!یه روز خوش برات نمیزارم مطمعن باش
ببند دهنتو بابا طلب داشتی باید زودتر ازش میگرفتی به من ربطی نداره
گوشیو قط کردم
نکنه خونمو بلد باشه نصف شب بیاد سراغم
پاشدم در و قفل کردم و پنجره هارو بستم
نشسته بودم داشتم تلوزون میدیدم ساعت ۲ شب بود یکی در خونه رو زد...
ادامه پارت بعد
_________________________________________________________
و*یسگون پاک کرد دوباره پست کردم ایشالا که دوباره پاک نکنه:)
۲.۷k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.