ادامه پارت187
ادامه پارت187
درگیر کیمیا بچه آیلین دخترم عاقبتی که نمیدونستم چی درانتظارمه...
احتمالا صبح شده بود که یکی یکی از اونایی که باهام تو این سلول بودن و صدا کردن و بردن و تنها من موندم.
با نگرانی خودمو به در رسوندنم که از همون پنجره کوچیکه روی در رو بهشون گفتم
کسی نیومده سراغ من؟
خبری نشده !
نگهبان شونه ای بالا انداخت و گفت _من بی خبرم تازه پست و تحویل گرفتم
کسی صدات کنه میگم بهت.
ناامید روی زمین نشستم یعنی چی یعنی کیمیا به هوش نیومده بود؟
نمیدونم دوباره چقدر زمان گذشت که در بازداشتگاه باز شد و منو صدا کردن
با امیدواری بلند شدم پشت نگهبان راه افتادم وقتی به اتاق رئیس پاسگاه رسیدیم
سرش و از برگههایی که جلوش بود بالا آورد و بهم خیره شد و گفت
_ هیچ سابقه ای نداری همه چیت زیادی خوبه و اونطوری زدی اون زن و ناکار کردی ؟
واقعا جای سوال داره!
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
درگیر کیمیا بچه آیلین دخترم عاقبتی که نمیدونستم چی درانتظارمه...
احتمالا صبح شده بود که یکی یکی از اونایی که باهام تو این سلول بودن و صدا کردن و بردن و تنها من موندم.
با نگرانی خودمو به در رسوندنم که از همون پنجره کوچیکه روی در رو بهشون گفتم
کسی نیومده سراغ من؟
خبری نشده !
نگهبان شونه ای بالا انداخت و گفت _من بی خبرم تازه پست و تحویل گرفتم
کسی صدات کنه میگم بهت.
ناامید روی زمین نشستم یعنی چی یعنی کیمیا به هوش نیومده بود؟
نمیدونم دوباره چقدر زمان گذشت که در بازداشتگاه باز شد و منو صدا کردن
با امیدواری بلند شدم پشت نگهبان راه افتادم وقتی به اتاق رئیس پاسگاه رسیدیم
سرش و از برگههایی که جلوش بود بالا آورد و بهم خیره شد و گفت
_ هیچ سابقه ای نداری همه چیت زیادی خوبه و اونطوری زدی اون زن و ناکار کردی ؟
واقعا جای سوال داره!
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
۳.۳k
۰۷ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.