پارت ۲۳
پارت ۲۳
اشکام همینجوری صورتم رو خیس میکرد
من قاتل نیستم این امکان نداره من باید از کجامیدونستم اون می خواسته خود کشی کنه ؟
دوباره موبایلم زنگ خورد
جواب دادم
+ دست از سرم بردار عوضی نمی خوام صدات رو بشنوم
× ا/ت
صدای تهیونگ بود
+ ته ... تهیونگ
× ا/ت تو خوبی چرا داری گریه میکنی ؟
+ من ..من خوب نیستم
× کجایی ؟ لوکیشن بفرست بیام دنبالت
+ باشه
گفتم و تلفون رو قطع کردم و لوکیشن رو براش فرستادم
حدود یه ربع بعد تهیونگ جلوی پام ترمز کرد و فورا به سمتم اومد و کنارم نشست و بقلم کرد
× ا/ت چیشده ؟ چرا گریه میکنی خشگلم؟
محکم بقلش کردم و گفتم
+ من ...من نتونستم بهش کمک کنم
× به کی؟
+ اگه من به دیدنش نمیرفتم اون نمیمرد تهیونگا
× آرون باش بلند شو بریم تو ماشین
تهیونگ کمکم کرد تا برم تو ماشین بشینم و بلافاصله رفت پشت فرمون نشست و دستم رو نوازش میکرد
× دوست داری حرف بزنی تا آروم شی ؟
+ مرد تهیونگ ...مرد
× کی مرد عزیزم
+ یونا دختری که دختری که بخاطر بیمارم به دیدنش میرفتم و.....
همه چیزو بهش گفتم غیر این که یونا قبل از مرگش با گوشیه من با کوک حرف زده
+ تهیونگ میشه منو ببری خونه
× آره حتما منم پیشت میمونم
+ نه لزومی نداره برو به کارت برس
× تو کارو زندگیه منی ا/ت و الان دارم به کارم میرسم
رفتیم خوبه و تهیونگ پیشم موند و منم از خستگی خوابم برد
پایان پارت ۲۳
لایک کنید لطفا ♥️🙏
اشکام همینجوری صورتم رو خیس میکرد
من قاتل نیستم این امکان نداره من باید از کجامیدونستم اون می خواسته خود کشی کنه ؟
دوباره موبایلم زنگ خورد
جواب دادم
+ دست از سرم بردار عوضی نمی خوام صدات رو بشنوم
× ا/ت
صدای تهیونگ بود
+ ته ... تهیونگ
× ا/ت تو خوبی چرا داری گریه میکنی ؟
+ من ..من خوب نیستم
× کجایی ؟ لوکیشن بفرست بیام دنبالت
+ باشه
گفتم و تلفون رو قطع کردم و لوکیشن رو براش فرستادم
حدود یه ربع بعد تهیونگ جلوی پام ترمز کرد و فورا به سمتم اومد و کنارم نشست و بقلم کرد
× ا/ت چیشده ؟ چرا گریه میکنی خشگلم؟
محکم بقلش کردم و گفتم
+ من ...من نتونستم بهش کمک کنم
× به کی؟
+ اگه من به دیدنش نمیرفتم اون نمیمرد تهیونگا
× آرون باش بلند شو بریم تو ماشین
تهیونگ کمکم کرد تا برم تو ماشین بشینم و بلافاصله رفت پشت فرمون نشست و دستم رو نوازش میکرد
× دوست داری حرف بزنی تا آروم شی ؟
+ مرد تهیونگ ...مرد
× کی مرد عزیزم
+ یونا دختری که دختری که بخاطر بیمارم به دیدنش میرفتم و.....
همه چیزو بهش گفتم غیر این که یونا قبل از مرگش با گوشیه من با کوک حرف زده
+ تهیونگ میشه منو ببری خونه
× آره حتما منم پیشت میمونم
+ نه لزومی نداره برو به کارت برس
× تو کارو زندگیه منی ا/ت و الان دارم به کارم میرسم
رفتیم خوبه و تهیونگ پیشم موند و منم از خستگی خوابم برد
پایان پارت ۲۳
لایک کنید لطفا ♥️🙏
۷.۱k
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.