˼ دلبر مغرور من ˹
˼ دلبر مغرور من ˹
#پارت18
...♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....
رها که رفت گفتم : عوم سیاوش نیازی بود ما بریم بیرون رها با تاکسی بره ؟؟
- ارهه نیاز بود
مثل همیشه محکم و کوبنده دلم براش ضعف رفت چیکار کردی با زندگیمون سیاوش :)
سوار ماشین شدم و طبق عادت دستمو بردم سمت ضبط اما یهو به خودم اومدم و روشنش نکردم
- چرا روشن نکردی
طبق عادت میخاستم روشن کنم اما یهو جایگاه خودمو یادم اومد
- جایگاه ت تا آخر عمر ملکه قلب سیاوشه ..!
دلم بدجور بودنشو خاست واسه خودم بودنشو اینجوری حرف زدنش بدجور تپش قلبمو بالا میبرد خیلی دوسش داشتم خیلی زیاد تو همین فکرها بودم که رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم یه باغ که چند باری اومده بودیم ارامش خاصی داشت و توش میشد نفس های بدون دغدغه ایی کشید اما اینجا فقط بخاطر اینکه الان با سیاوشم خوبه
- بیا اینجا کنارم بشین
بدو بدو رفتم و کنار سیاوش کمی با فاصله البته نشستم
- تو بغلم
هنگ نگاهش کردم که سریع تر از اینکه اعتراضی بکنم منو توی بغل پر ارامشش کشید و شالمو در آورد و سرشو برد توی موهام و بو کشید و گفت : من توی هیچ طبیعتی نمیتونم لذت بو کشیدن موهای ت رو پیدا کنم :)
فقط یه لبخند زدم پس اگه اینقدر دوسم داره چرا ولم کرده چرا رفته واقعا چرا !
- یادت رفته ما خوب همدیگرو میفهمیم میدونم الان داری فکر میکنی چرا ای کاش میتونستم بهت بگم صنم ای کاش میتونستم بگم تا ت دیگه منو قضاوت نمیکردی اما نباید بگم یعنی تهدیدم کردن
چی میگی سیاوش ت با اون دم و دستگاه بابات از چی میترسی
- از اسیب رسیدن ب ت صنم
هنگ بودم حرفاشو نمیفهمیدم ترجیح دادم از آخرین بودنش کنارم لذت ببرم
#پارت18
...♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....
رها که رفت گفتم : عوم سیاوش نیازی بود ما بریم بیرون رها با تاکسی بره ؟؟
- ارهه نیاز بود
مثل همیشه محکم و کوبنده دلم براش ضعف رفت چیکار کردی با زندگیمون سیاوش :)
سوار ماشین شدم و طبق عادت دستمو بردم سمت ضبط اما یهو به خودم اومدم و روشنش نکردم
- چرا روشن نکردی
طبق عادت میخاستم روشن کنم اما یهو جایگاه خودمو یادم اومد
- جایگاه ت تا آخر عمر ملکه قلب سیاوشه ..!
دلم بدجور بودنشو خاست واسه خودم بودنشو اینجوری حرف زدنش بدجور تپش قلبمو بالا میبرد خیلی دوسش داشتم خیلی زیاد تو همین فکرها بودم که رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم یه باغ که چند باری اومده بودیم ارامش خاصی داشت و توش میشد نفس های بدون دغدغه ایی کشید اما اینجا فقط بخاطر اینکه الان با سیاوشم خوبه
- بیا اینجا کنارم بشین
بدو بدو رفتم و کنار سیاوش کمی با فاصله البته نشستم
- تو بغلم
هنگ نگاهش کردم که سریع تر از اینکه اعتراضی بکنم منو توی بغل پر ارامشش کشید و شالمو در آورد و سرشو برد توی موهام و بو کشید و گفت : من توی هیچ طبیعتی نمیتونم لذت بو کشیدن موهای ت رو پیدا کنم :)
فقط یه لبخند زدم پس اگه اینقدر دوسم داره چرا ولم کرده چرا رفته واقعا چرا !
- یادت رفته ما خوب همدیگرو میفهمیم میدونم الان داری فکر میکنی چرا ای کاش میتونستم بهت بگم صنم ای کاش میتونستم بگم تا ت دیگه منو قضاوت نمیکردی اما نباید بگم یعنی تهدیدم کردن
چی میگی سیاوش ت با اون دم و دستگاه بابات از چی میترسی
- از اسیب رسیدن ب ت صنم
هنگ بودم حرفاشو نمیفهمیدم ترجیح دادم از آخرین بودنش کنارم لذت ببرم
۱۷.۹k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.