یاشارعبدالملکی

#یاشار_عبدالملکی
مهم نیست که شانه هایت تجسم است،
و آغوشت خیال!
همه یادت اینجاست...
نگاهت،
صدایت،
خنده هایت،
دیگر چه میخواهم؟!!!
هیچ دستانت را در دستهایم جا گذاشتی،
نگاهت را در نگاهم!
و خیالت را در خیالم!
و من آرامم،،آرام تر از همیشه!!

دیدگاه ها (۰)

هیاهوی غریب و مبهمی پیچیده درجانمپرم ازحس دلگیری که نامش را ...

قناری، سار، بلبل پر، پرستو پر، کبوتر پرخزان‌سوز است باغ دل؛ ...

با اوّلین نگاه که درگیر هم شویم،تسلیم می‌شویم که تقدیر هم شو...

گریه‌ام جاری‌ست، بارانی که می‌بینی منمچتر وا کن، ابر گریانی ...

با نگاهم چشم هایت را زیارت میکنمچشم می بندم تو را در دل عباد...

شب، بوی گیسوانت را دارد.بادی که از سمت پنجره می‌وزد، ردّ لبخ...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط