چشمای قشنگ تو

#part36
چشمای قشنگ تو✨

دیانا:متاسفانه فرشته ها نمیتونن آدم باشن
آرین:بشین سفارش بده
دیانا:نمیفهمی میگم گشنم نیست ها؟
ارین:ببین دیانا یا من لج نکن تو چه بخوای چه نخوای قراره تا چند وقت دیگه زنم بشی
دیانا:هه به همین خیال باش حاضرم بمیرم ولی زن تو نشم فهمیدی؟
آرین:اخی مثل اینکه از هیچی خبر نداری
دیانا:از چی خبر ندارم اونوقت؟
ارین:ما یعنی بابام با بابات یک قرار داد مهم بسته که صودش حدود۳۰۰۰۰۰۰میلیارده
دیانا:خ..خوب😢
ارین:خیلی پول زیادیه و الکی نیست در ازای این قرار داد قرار شده تو عروس خانواده ما و زن من بشی
.....
دیانا
حالم بد شد این عوضی داشت چی میگفت یعنی بابا منو میخواد به خاطر پول بدبخت کنه یعنی پولو به من ترجیح داده آخه چطوری دلشون اومده
دیانا:و..ولی من ازد...واج نمیکنم😭
ارین:دست خودت نیست
دیانا:چراا میخوای بدبختم کنی؟من دوست ندارم بفهم
ارین:هیس همه شنیدن بیا بریم تو ماشین
.....
دیانا:م‌.من یکی دیگه رو دوست دارم
ارین:تو غلط کردی هرچقدرم هم تلاش کنی مادر بچه های منی فهمیدی؟
دیانا:خیلی کثیفییی بی احساس تر از تو ندیدم حالم ازت بهم میخوره😭😭
ارین:بهتره که دیگه بهم عادت کنی سعی میکنم هرچی زود تر مراسم عقد رو بگیرم
دیانا:شدت گریم بیشترشد و با لرز گفتم:نمیخوامممم من خودمو میکشم حالم ازت بهم میخورهههه
ارین:😒😏
دیانا:ببرم خونهههههههههه
ارین:چته الان میبرمت چن روز دیگه هم میام دنبالت برای خریدای عقد
دیانا:خفشو فقط ..تا خود خونه داشتم گریه میکردم و بدون خداحافظی رفتم تو خونه