Part127
#Part127
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
_ اروم دیوونه! الان همه فکر میکنند چخبره! باشه بابا پشتمو بهت میکنم...
پشتش رو کرد به من که سریع شروع کردم به عوض کردن لباسم هنوز شلوارم رو نکشیده بودم بالا که یهو صداش رو شنیدم
_ شیرین؟
+ هوووم!
خنده ی تو گلویی کرد
_ به من نگاه کن
با استرس برگشتم سمتش که نکنه برگشته باشه سمتم ولی نه پشتش به من بود اومدم حرفی بزنم که یهو گفت
_ نمیدونستم صورتی بهت میاد سفید برفی من!
این چه جوری دیده بود که صورتی پوشیدم؟
یهو متوجه ایینه ی کوچیکی که جلو سام بود شدم
وای این یک ساعته داشت منو دید میزد؟
تا اومدم شبوارم رو بکشم بالا با خنده برگشت سمتم
اب دهنم رو قورت دادم و با حرص شلوارم رو کشیدم بالا
آروم آروم اومد سمتم و لبخند مرموزی رو لش بود
هنوز زیپ کاور رویی رو نبسته بود
بهم که رسید یه قدم اومد جلو و شروع کرد به زمزمه کردن
_ تو مال منی! تا آخر عمر هم مال من میمونی
دستای گرمش رو روی شکمم گذاشت
_ اینا مال منه، تو مال منی، سهم منی، حق من از این زندگی هستی
نفس عمیقی کشید
_ مستم میکنی،
سرش رو به موهام نزدیک کرد و دماغش رو برد داخل موهایی که بازش کرده بود
_ دلیل و هدف زندگی منی
دستاش اروم روی پوستم میرقصید، روی شکمم خط های فرضی میکشید
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
_ اروم دیوونه! الان همه فکر میکنند چخبره! باشه بابا پشتمو بهت میکنم...
پشتش رو کرد به من که سریع شروع کردم به عوض کردن لباسم هنوز شلوارم رو نکشیده بودم بالا که یهو صداش رو شنیدم
_ شیرین؟
+ هوووم!
خنده ی تو گلویی کرد
_ به من نگاه کن
با استرس برگشتم سمتش که نکنه برگشته باشه سمتم ولی نه پشتش به من بود اومدم حرفی بزنم که یهو گفت
_ نمیدونستم صورتی بهت میاد سفید برفی من!
این چه جوری دیده بود که صورتی پوشیدم؟
یهو متوجه ایینه ی کوچیکی که جلو سام بود شدم
وای این یک ساعته داشت منو دید میزد؟
تا اومدم شبوارم رو بکشم بالا با خنده برگشت سمتم
اب دهنم رو قورت دادم و با حرص شلوارم رو کشیدم بالا
آروم آروم اومد سمتم و لبخند مرموزی رو لش بود
هنوز زیپ کاور رویی رو نبسته بود
بهم که رسید یه قدم اومد جلو و شروع کرد به زمزمه کردن
_ تو مال منی! تا آخر عمر هم مال من میمونی
دستای گرمش رو روی شکمم گذاشت
_ اینا مال منه، تو مال منی، سهم منی، حق من از این زندگی هستی
نفس عمیقی کشید
_ مستم میکنی،
سرش رو به موهام نزدیک کرد و دماغش رو برد داخل موهایی که بازش کرده بود
_ دلیل و هدف زندگی منی
دستاش اروم روی پوستم میرقصید، روی شکمم خط های فرضی میکشید
۲.۹k
۲۷ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.