زندگی سیاه پارت۱۰
زندگی سیاه پارت۱۰
رفتم خونه ی سونگ و
گفت:(بیا بخوابیم، شب باید بریم بیرون)
گفتم:(میشه بیزحمت بهم لباس بدی)
گفت:(حتما پیشی ، بیا)
لباسم رو پوشیدم و رفتم خوابیدم و سونگ دستش رو دور کمرم حلقه کردم و من دستم رو دور گردنش حلقه کردم ، فاصله ی بینمون خیلی کم بود که ناگهان لباش رو روی لبام گذاشت ، به طور مسخره ای از این کار خوشم اومد تا اینکه لبش رو برداشت و
گفت:(واقعا خوابت میاد؟)
گفتم:(نه)
گفت:(پس پاشیم غذا درست کنیم!)
گفتم:(بریم!)
رفتیم داخل آشپز خونه و شروع کردیم به درست کردن دوکبوکی بعد از نیم ساعت آماده شد و خوردیم سونگ
گفت:(بریم لباس بپوشیم دیرمون شده)
رفتم سریع لباسم رو پوشیدم و سونگ من رو دید و
گفت:(چه...چه زیبا شدی)
گفتم:(بیا اینو بپوش)
بهش یک کت و شلوار دادم خیلی خوشتیپ شده بود
لباس اولی:لباس کیم یوجونگ
لباس دومی:لباس سونگ کانگ
توی پارت بعدی هست
رفتم خونه ی سونگ و
گفت:(بیا بخوابیم، شب باید بریم بیرون)
گفتم:(میشه بیزحمت بهم لباس بدی)
گفت:(حتما پیشی ، بیا)
لباسم رو پوشیدم و رفتم خوابیدم و سونگ دستش رو دور کمرم حلقه کردم و من دستم رو دور گردنش حلقه کردم ، فاصله ی بینمون خیلی کم بود که ناگهان لباش رو روی لبام گذاشت ، به طور مسخره ای از این کار خوشم اومد تا اینکه لبش رو برداشت و
گفت:(واقعا خوابت میاد؟)
گفتم:(نه)
گفت:(پس پاشیم غذا درست کنیم!)
گفتم:(بریم!)
رفتیم داخل آشپز خونه و شروع کردیم به درست کردن دوکبوکی بعد از نیم ساعت آماده شد و خوردیم سونگ
گفت:(بریم لباس بپوشیم دیرمون شده)
رفتم سریع لباسم رو پوشیدم و سونگ من رو دید و
گفت:(چه...چه زیبا شدی)
گفتم:(بیا اینو بپوش)
بهش یک کت و شلوار دادم خیلی خوشتیپ شده بود
لباس اولی:لباس کیم یوجونگ
لباس دومی:لباس سونگ کانگ
توی پارت بعدی هست
۳.۴k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.