"فیک عشق ناخواسته"
"فیک عشق ناخواسته"
پارت۱۴
"ویوی ا/ت"
دیگه خسته شده بودمو دست از مشت زدن برداشتم که یهو دیدم منو کشید تو بغلش.
کوک:هر چقدر می خوای گریه کن تا آروم بشی.
زدم زیر گریه.
ا/ت: بزار برم(گریه)
کوک: هر چی بخوای واست انجام میدم اما اینو نمی تونم.
ا/ت: آخه مشکل تو با بابای منه من این وست چه گناهی کردم.(گریه)
کوک: میتونم ببرمت خانوادتو ببینی اما واسه چن دقیقه.
دستشو گذاشت رو گونم و با انگشت شصتش اشکامو پاک کرد.
کوک:دیگه هم گریه نکن زشت میشی.
ا/ت: یااا من زشت نیستم تا حالا خودتو تو آینه دیدی.
کوک:(خنده)
ا/ت: چرا میخندی؟
کوک: به خاطره بامزه بودنت.(خنده)
ا/ت:اِاِاِ(خجالت). حالا کی منو میبری؟
کوک:خودت دوست داری کی ببینیشون.
ا/ت: فردا.
کوک:باشه پس فردا میریم.
ا/ت: ممنون(خوشحال)
کوک:(خندید)
خندیدو رفت تو اتاقش. بقیه ی خدمتکارا اومدن همشون یجوری نگام میکردن که انگار میخوان منو بکشن. یونا اومد سمتم.
یونا: ا/ت خوبی کاری که باهات نکرد(نگران)
پارت۱۴
"ویوی ا/ت"
دیگه خسته شده بودمو دست از مشت زدن برداشتم که یهو دیدم منو کشید تو بغلش.
کوک:هر چقدر می خوای گریه کن تا آروم بشی.
زدم زیر گریه.
ا/ت: بزار برم(گریه)
کوک: هر چی بخوای واست انجام میدم اما اینو نمی تونم.
ا/ت: آخه مشکل تو با بابای منه من این وست چه گناهی کردم.(گریه)
کوک: میتونم ببرمت خانوادتو ببینی اما واسه چن دقیقه.
دستشو گذاشت رو گونم و با انگشت شصتش اشکامو پاک کرد.
کوک:دیگه هم گریه نکن زشت میشی.
ا/ت: یااا من زشت نیستم تا حالا خودتو تو آینه دیدی.
کوک:(خنده)
ا/ت: چرا میخندی؟
کوک: به خاطره بامزه بودنت.(خنده)
ا/ت:اِاِاِ(خجالت). حالا کی منو میبری؟
کوک:خودت دوست داری کی ببینیشون.
ا/ت: فردا.
کوک:باشه پس فردا میریم.
ا/ت: ممنون(خوشحال)
کوک:(خندید)
خندیدو رفت تو اتاقش. بقیه ی خدمتکارا اومدن همشون یجوری نگام میکردن که انگار میخوان منو بکشن. یونا اومد سمتم.
یونا: ا/ت خوبی کاری که باهات نکرد(نگران)
۱۳.۸k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.