ادامه ی پارت
ادامه ی پارت ⁷ .....
ات: خوب شد؟
کای : اره....خیلی هم بهت میاد دختر ...(لبخند)
ات: لباسه خودته؟
کای: اره ...قشنگه نه؟
ات: اره ...راستش من از این لباسا خیلی خوشم میاد ! (لبخند)
کای: خب دیگه برو ...
ات: بازم ممنون...
یه تعظيمی کردم و راه افتادم سمت در عمارت ....از پله ها تند تند اومدم پایین که دیدم همون پسره(تهیونگ ) نشسته بود جلوی تلویزیون و داشت چرت و پرت میگفت رفتم سمتش که دیدم مست کرده ! ....بطری ویسکی رو از جلوش برداشتم که دستم رو گرفت ....
تهیونگ: صبر کن ....فقط یکی دیگه ..(مست)
ات: تا الان هم زیاد خوردی!...( دستش رو از دست تهیونگ در آورد)
تهیونگ: جیا ..خواهش میکنم!(مست)
ات: جیا؟! ...
نکنه زن قبلیش رو داشت میگفت....
ادامه دارد.....
ات: خوب شد؟
کای : اره....خیلی هم بهت میاد دختر ...(لبخند)
ات: لباسه خودته؟
کای: اره ...قشنگه نه؟
ات: اره ...راستش من از این لباسا خیلی خوشم میاد ! (لبخند)
کای: خب دیگه برو ...
ات: بازم ممنون...
یه تعظيمی کردم و راه افتادم سمت در عمارت ....از پله ها تند تند اومدم پایین که دیدم همون پسره(تهیونگ ) نشسته بود جلوی تلویزیون و داشت چرت و پرت میگفت رفتم سمتش که دیدم مست کرده ! ....بطری ویسکی رو از جلوش برداشتم که دستم رو گرفت ....
تهیونگ: صبر کن ....فقط یکی دیگه ..(مست)
ات: تا الان هم زیاد خوردی!...( دستش رو از دست تهیونگ در آورد)
تهیونگ: جیا ..خواهش میکنم!(مست)
ات: جیا؟! ...
نکنه زن قبلیش رو داشت میگفت....
ادامه دارد.....
- ۱۵.۸k
- ۰۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط