این چه عشقیه پارت 18
این چه عشقیه پارت 18
ـ صب بخیر
بنگ چان ـ صب توهم بخیر
ـ چیزی.. میخوای؟
بنگ چان ـ میگم ادکلون من تو اتاق تو نیس؟
ـ نه چرا؟
بنگ چان ـ اخه نیسش
ـ میام میکنم تو چشتااااا
بنگ چان ـ باشه بیا اتاقمو بگرد
از تردمیل اومدم پایین رفتم تو اتاق بنگ چان ادکلونشو براش پیدا کردم دادم بهش
ـ یه موقع نه تو چشت
یه دوش 5 دقیقه ای گرفتم لباس پوشیدمو رفتم پایین
اجوما ـ هانا، بنگ چان بیاین ناهار که امروز جون داشته باشین
ـ الان میام
رفتم سر میز نشستیم غذامونو توردیم داشتم میرفتم تو اتاقم که زنگ در اومد رفتم درو باز کردم پستچی بود با یه جعبه ی گنده
+سلام وقتتون بخیر خانم بنگ هانا؟
ـ سلام خودمم
+این بسته برای شمایست اینجارو امضا کنین
فرمو امضا کردم و پستچی رفت
با بسته رفتم تو اتاقم اسمی رو بسته نبود که از طرف کیه وقتی که بازش کردم یه یاداشت روش بود
*یاداشت*جیمین ـ اون لباس پفی رو اول مراسم ببپوش اون یکی هم برای اجراست، سارانگهه
یه تک خنده ای زدم که گوشیم زنگ خورد جیمین بود جواب دادم
ـ الو بیب این چیه فرستادی؟
جیمین ـ لباس، میخواستی خودمو تو اون جعبه جا بدم؟
ـ داخلش جا نمیشی
جیمین ـ بخاطر تو خودمو جا میدم
ـ یاااا بسه دیگه لوس بازی در نیار
جیمین ـ امداه باش برای ساعت چهار میام دنبالت
ـ خب بنگ چان چی؟
جیمین ـ هر کی با عشقشه دیگه
ـ نه بابا
جیمین ـ اماده شدی یه عکس از خودت بده میخوام ببینم چه جوری میشی
ـ باشه بوس خدافظ
جیمین ـ دوست دارم بای
تو این چند وقت باهم رابطه داریم اما پنهونی چون اگه پی دی نیم بفهمه پارن
نه فقط من بلکه جنی و الویا هم با بنگ چان تعیونگ رابطه دارن واقعا یکی داستان زندگیمون رو بگیم طرف میگه "اخه این چه عشقیه؟"
ساعت نزدیک چهار بود لباس پفی که جیمین فرستاد رو پوشیدم یه دس کفش هم ته جعبه بود
ـ اخه چرااا کفش خریدی؟
یکی از کفشا رو همراش پوشیدم لباس خیلی قشنگی بود (اسلاید دو لباس شروع مراسم اسلاید سوم لباس اجرای هانا اسلاید چهار استایل اجرای جیمین)
بنگ چان اجوما رو مرخص کرد بنگ چان اومد تو اتاقم با یه کروات
ـ نکنه میخوای برات ببندمش؟
بنگ چان ـ نمیدونم این کراوت مشکلش با من چیه بستع نمیشه
ـ بیا اینجا ببینم
بنگ جان اومد نزدیکم براش کروات بستم
ـ حالا برو دنبال جنی
بنگ چان ـ یکی طلبت *از اتاق میره بیرون*
ویو جیمین
رسیوم جلوی در خونه بنگ چان اینا در زوم که بنگ چان باز کرد
ـ اووووه چه جذاب شدی
بنگ چان ـ چشات جذاب مببینه هانا داخله منم داشتم میرفتم
رفتم داخل خونه بنگ چان رفت بیرون اروم رفتم پش در اتاق هانا و در یه خورده باز بود داشتم نگاش میکردم که یهو....
ـ صب بخیر
بنگ چان ـ صب توهم بخیر
ـ چیزی.. میخوای؟
بنگ چان ـ میگم ادکلون من تو اتاق تو نیس؟
ـ نه چرا؟
بنگ چان ـ اخه نیسش
ـ میام میکنم تو چشتااااا
بنگ چان ـ باشه بیا اتاقمو بگرد
از تردمیل اومدم پایین رفتم تو اتاق بنگ چان ادکلونشو براش پیدا کردم دادم بهش
ـ یه موقع نه تو چشت
یه دوش 5 دقیقه ای گرفتم لباس پوشیدمو رفتم پایین
اجوما ـ هانا، بنگ چان بیاین ناهار که امروز جون داشته باشین
ـ الان میام
رفتم سر میز نشستیم غذامونو توردیم داشتم میرفتم تو اتاقم که زنگ در اومد رفتم درو باز کردم پستچی بود با یه جعبه ی گنده
+سلام وقتتون بخیر خانم بنگ هانا؟
ـ سلام خودمم
+این بسته برای شمایست اینجارو امضا کنین
فرمو امضا کردم و پستچی رفت
با بسته رفتم تو اتاقم اسمی رو بسته نبود که از طرف کیه وقتی که بازش کردم یه یاداشت روش بود
*یاداشت*جیمین ـ اون لباس پفی رو اول مراسم ببپوش اون یکی هم برای اجراست، سارانگهه
یه تک خنده ای زدم که گوشیم زنگ خورد جیمین بود جواب دادم
ـ الو بیب این چیه فرستادی؟
جیمین ـ لباس، میخواستی خودمو تو اون جعبه جا بدم؟
ـ داخلش جا نمیشی
جیمین ـ بخاطر تو خودمو جا میدم
ـ یاااا بسه دیگه لوس بازی در نیار
جیمین ـ امداه باش برای ساعت چهار میام دنبالت
ـ خب بنگ چان چی؟
جیمین ـ هر کی با عشقشه دیگه
ـ نه بابا
جیمین ـ اماده شدی یه عکس از خودت بده میخوام ببینم چه جوری میشی
ـ باشه بوس خدافظ
جیمین ـ دوست دارم بای
تو این چند وقت باهم رابطه داریم اما پنهونی چون اگه پی دی نیم بفهمه پارن
نه فقط من بلکه جنی و الویا هم با بنگ چان تعیونگ رابطه دارن واقعا یکی داستان زندگیمون رو بگیم طرف میگه "اخه این چه عشقیه؟"
ساعت نزدیک چهار بود لباس پفی که جیمین فرستاد رو پوشیدم یه دس کفش هم ته جعبه بود
ـ اخه چرااا کفش خریدی؟
یکی از کفشا رو همراش پوشیدم لباس خیلی قشنگی بود (اسلاید دو لباس شروع مراسم اسلاید سوم لباس اجرای هانا اسلاید چهار استایل اجرای جیمین)
بنگ چان اجوما رو مرخص کرد بنگ چان اومد تو اتاقم با یه کروات
ـ نکنه میخوای برات ببندمش؟
بنگ چان ـ نمیدونم این کراوت مشکلش با من چیه بستع نمیشه
ـ بیا اینجا ببینم
بنگ جان اومد نزدیکم براش کروات بستم
ـ حالا برو دنبال جنی
بنگ چان ـ یکی طلبت *از اتاق میره بیرون*
ویو جیمین
رسیوم جلوی در خونه بنگ چان اینا در زوم که بنگ چان باز کرد
ـ اووووه چه جذاب شدی
بنگ چان ـ چشات جذاب مببینه هانا داخله منم داشتم میرفتم
رفتم داخل خونه بنگ چان رفت بیرون اروم رفتم پش در اتاق هانا و در یه خورده باز بود داشتم نگاش میکردم که یهو....
۸.۴k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.