💕روزی مجنونی از سجاده شخصی عبور می کرد ....
💕روزی مجنونی از سجاده شخصی عبور می کرد ....
مرد نماز را شکست و گفت :
مردک ! در حال راز و نیاز با خدا بودم؛
تو چگونه این رشته را بریدی؟
مجنون لبخندی زد و گفت :
عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم
و تو عاشق خدایی و مرا دیدی ؟؟🍃
مرد نماز را شکست و گفت :
مردک ! در حال راز و نیاز با خدا بودم؛
تو چگونه این رشته را بریدی؟
مجنون لبخندی زد و گفت :
عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم
و تو عاشق خدایی و مرا دیدی ؟؟🍃
۱.۹k
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.