عشق درسایه سلطنت پارت102
بازش کردم خط زیبایی نوشته بود..
٫٫دوست دارم امشب گردنت ببینمش.. سرورت پادشاه تهیونگ٫٫ از لفظ سرورت بلند خندیدم و سریع و با هیجان همه سمت
های پارچه رو کنار زدم و بازش کردم
واای خداای من...
به چیزی که روی پارچه مخمل با گیره چسبونده شده با
دهن باز و شگفتی نگاه کردم خیلی زیبا بود.
سنگین.. پر ابهت.. شیک...
رنگ آبی تیره گردنبند واقعا خیره کننده بود.
با ذوق عین بچه ها سریع رفتم جلوی اینه و به گردنم
انداختمش خیلی خوشگل بود.
وقتی لباس هام رو عوض کردم و برای مهمانی آماده شدم اول تصمیم گرفتم که گردنبند رو نندازم که تهیونگ ضایع شه ولی بعد دلم نیومد.. اونقدر خوشگل بود و تهیونگ سلیقه به خرج داده بود که نتونستم ازش بگذرم و انداختمش رفتم بیرون
همه توی سالن جمع بودن و با دیدنم تعظیمی کردم عزت و احترام خاصی پیدا کرده بودم و این خوشحالم میکرد.
تهیونگ روی تخت پادشاهیش نشسته بود و نگام میکرد.
کندیس وسط بود و با دیدنم لبخندی زد و جلو اومد. تعظیمی جانانه و با ادب بهم کرد و دستم رو گرفت و برد جلو و کنار تخت تهیونگ ایستاد و گفت
کندیس: بانوی من.. مبارزه با شما افتحار خیلی بزرگی بود که نصیب من شد و بهم فهموند از من بهترم هست...
سرش رو خم کرد و بوسه ای به دستم زد که سریع سرش رو گرفتم و گفتم
مری: نیازی به این کار نیست. شما هم عالی مبارزه کردین..
کندیس : عالی در مقابل شما کمه...
و بعد به تهیونگ نگاهی کرد و گفت
کندیس : سرورم... وقت وفای عهد شماست...
تهیونگ لبخندی زد و به کنارش اشاره کرد و گفت
تهیونگ: من سر حرفم هستم...
و دستش رو جلوم گرفت.کندیس دستم رو رها کرد و با تعظیم عقب رفت.. با تردید به دست تهیونگ نگاه کردم و بعد اروم دستای سردم رو توی دستش گذاشتم و اروم دو پله رسیدن به تختش رو طی کردم و کنارش نشستم همه دست زدن
تهیونگ بدون اینکه دستم رو رها کنه با دست دیگه اش اشاره زد موزیک پخش بشه و بعد نگاه خیره اش رو که ته مایه
لبخند داشت روی من کشید.
نگاهش روی گردنبند کشیده شد و لبخند زیرپوستی روی لب
آورد و خیره به گردنبند نگاه کرد...نفسم تند شد.
حس میکردم دارم زیر نگاههای خیره اش آب میشم و بالا
تنه لباسم خیلی بازه کمی خوردم و سریع لباسم را کمی بالاتر پوشیدم بکشم.
ولی همچنان خیلی باز بودن لباسم رو احساس میکردم..
****
اسلاید دوم گردنبندی که تهیونگ فرستاد
اسلاید سوم لباس مری برای جشن
.......
دوستان امروز به مناسبت تولدم 10پارت گذاشتم❤️✨🎂
لایک200
کامنت 250
لطفا همه پارت ها رو للیک کنید نه فقط اخریممنون از حمایتتون قشنگا❤️✨
٫٫دوست دارم امشب گردنت ببینمش.. سرورت پادشاه تهیونگ٫٫ از لفظ سرورت بلند خندیدم و سریع و با هیجان همه سمت
های پارچه رو کنار زدم و بازش کردم
واای خداای من...
به چیزی که روی پارچه مخمل با گیره چسبونده شده با
دهن باز و شگفتی نگاه کردم خیلی زیبا بود.
سنگین.. پر ابهت.. شیک...
رنگ آبی تیره گردنبند واقعا خیره کننده بود.
با ذوق عین بچه ها سریع رفتم جلوی اینه و به گردنم
انداختمش خیلی خوشگل بود.
وقتی لباس هام رو عوض کردم و برای مهمانی آماده شدم اول تصمیم گرفتم که گردنبند رو نندازم که تهیونگ ضایع شه ولی بعد دلم نیومد.. اونقدر خوشگل بود و تهیونگ سلیقه به خرج داده بود که نتونستم ازش بگذرم و انداختمش رفتم بیرون
همه توی سالن جمع بودن و با دیدنم تعظیمی کردم عزت و احترام خاصی پیدا کرده بودم و این خوشحالم میکرد.
تهیونگ روی تخت پادشاهیش نشسته بود و نگام میکرد.
کندیس وسط بود و با دیدنم لبخندی زد و جلو اومد. تعظیمی جانانه و با ادب بهم کرد و دستم رو گرفت و برد جلو و کنار تخت تهیونگ ایستاد و گفت
کندیس: بانوی من.. مبارزه با شما افتحار خیلی بزرگی بود که نصیب من شد و بهم فهموند از من بهترم هست...
سرش رو خم کرد و بوسه ای به دستم زد که سریع سرش رو گرفتم و گفتم
مری: نیازی به این کار نیست. شما هم عالی مبارزه کردین..
کندیس : عالی در مقابل شما کمه...
و بعد به تهیونگ نگاهی کرد و گفت
کندیس : سرورم... وقت وفای عهد شماست...
تهیونگ لبخندی زد و به کنارش اشاره کرد و گفت
تهیونگ: من سر حرفم هستم...
و دستش رو جلوم گرفت.کندیس دستم رو رها کرد و با تعظیم عقب رفت.. با تردید به دست تهیونگ نگاه کردم و بعد اروم دستای سردم رو توی دستش گذاشتم و اروم دو پله رسیدن به تختش رو طی کردم و کنارش نشستم همه دست زدن
تهیونگ بدون اینکه دستم رو رها کنه با دست دیگه اش اشاره زد موزیک پخش بشه و بعد نگاه خیره اش رو که ته مایه
لبخند داشت روی من کشید.
نگاهش روی گردنبند کشیده شد و لبخند زیرپوستی روی لب
آورد و خیره به گردنبند نگاه کرد...نفسم تند شد.
حس میکردم دارم زیر نگاههای خیره اش آب میشم و بالا
تنه لباسم خیلی بازه کمی خوردم و سریع لباسم را کمی بالاتر پوشیدم بکشم.
ولی همچنان خیلی باز بودن لباسم رو احساس میکردم..
****
اسلاید دوم گردنبندی که تهیونگ فرستاد
اسلاید سوم لباس مری برای جشن
.......
دوستان امروز به مناسبت تولدم 10پارت گذاشتم❤️✨🎂
لایک200
کامنت 250
لطفا همه پارت ها رو للیک کنید نه فقط اخریممنون از حمایتتون قشنگا❤️✨
۵۹.۲k
۰۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.