💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
part 67🤍✨
(یونا)
اونجوری ک کوک تعریف میکرد همبازی خیلی خوبی برای یونتان شده و خیلی خوب باهم کنار میان(یونتانو ک میشناسین دیگه سگ تهیونگ)
خیلی مشتاق بودم ک زود تر ببینمشون هم هاپو کوچولویی ک مال منه و اسمی ندارع هنوز هم یونتانووو دلم براش ی ذره شدههه
درو ک باز کردم و وارد شدم صدای پارس یونتانو شنیدم از اون طرف خونه با سرعت سمت دوید و اومد خودشو انداخت تو بغلم اون کوچولوی دیگم ک پشت سر یونتان اومده بود بود جلوم واستاده بود ب طرز ب شدت کیوتی داشت نگامون میکرد و چند بارم پارس کرد
یونتانو گذاشتمش زمین و اون کوچولو رو بغل کردم
بغلش ک کردم داشت منو بو میکرد نمیدونم چیشد ک یهو انگار منو شناخته باشه خودشو بهم میمالود و پارس میکرد منم خیلی خوشحال شدم و داشتم باهاش بازی میکردم ک تهیونگ درو باز کرد و همراه با دخترا وارد شد یونتان با سرعت هزار خودشو ب تهیونگ رسوند و تهیونگم اونو بغلش کرد
یونا:بچه ها من برم لباسمو عوض کنم میام شما برین بشینین
هاپو کوچولو رو دادم بغل کوک و رفتم تو اتاقم و لباسمو با لباس راحتی یک شلوار گشاد و یک هودی گشاد عوض کردم و اومد پایین ...
کلی فکر کردم و تصمیم گرفتم اسم هاپو کوچولو رو بزارم (تانی) چون هم مثل اسم یونتان بود و هم بعضی موقع ها یونتانو تأنی صدا میکردیم و از نظرم اسم قشنگی بود پس تصمیم گرفتم اسمشو بزارم تانی ...
بعد بغل کردن مامان بابا و اینا دور میز نشستیم و خدمتکارا غذا رو اورن و شروع کردیم ب غذا خوردن
مینجی:یونا میخوای اسمشو چی بزاری
یونا:اسم کیو
مانیا:اون هاپو کوچولو
یونا:آها اونو میگین من تصمیم گرفتم اسمشو بزارم تانی ک هم ب اسم یونتان خیلی نزدیکه هم ب نظرم اسم قشنگیه
ته:واییی اره ب نظر منم خیلی خوبه عالیه
کوک: پس اسمش شد تانی
همه دست زدن و قرار شد ک کوک واسش شناسمه بگیره ک رسماً مال من بشه
خیلی خوشحال بودم خیلییی
(کوک)
یونا خیلی خوشحال بود ب خاطر اون کوچولو و این منو خوشحال میکرد
نفس عمیقی کشیدم و چشمامو بستم
بالاخره تموم شد همه چیز مث قبل عالی شد
(سه سال بعد)
امروز روز عروسی کوک و یوناس
توی این مدت همه چیز خوب پیش رفته و تا الان جین و جیوو و مانیا و جیمین باهم ازدواج کردن و جین هیونگ ی دختر کوچولو ی خیلی ناناز ب اسم یونجی داره و جیمین و مانیا تازه باهم ازدواج کردن و امشب ما دوتا عروسی داریم
عروسی کوک و یونا و تهیونگ و مینجی
(اینم از این.... نظراتونو بگین حتماااا)
part 67🤍✨
(یونا)
اونجوری ک کوک تعریف میکرد همبازی خیلی خوبی برای یونتان شده و خیلی خوب باهم کنار میان(یونتانو ک میشناسین دیگه سگ تهیونگ)
خیلی مشتاق بودم ک زود تر ببینمشون هم هاپو کوچولویی ک مال منه و اسمی ندارع هنوز هم یونتانووو دلم براش ی ذره شدههه
درو ک باز کردم و وارد شدم صدای پارس یونتانو شنیدم از اون طرف خونه با سرعت سمت دوید و اومد خودشو انداخت تو بغلم اون کوچولوی دیگم ک پشت سر یونتان اومده بود بود جلوم واستاده بود ب طرز ب شدت کیوتی داشت نگامون میکرد و چند بارم پارس کرد
یونتانو گذاشتمش زمین و اون کوچولو رو بغل کردم
بغلش ک کردم داشت منو بو میکرد نمیدونم چیشد ک یهو انگار منو شناخته باشه خودشو بهم میمالود و پارس میکرد منم خیلی خوشحال شدم و داشتم باهاش بازی میکردم ک تهیونگ درو باز کرد و همراه با دخترا وارد شد یونتان با سرعت هزار خودشو ب تهیونگ رسوند و تهیونگم اونو بغلش کرد
یونا:بچه ها من برم لباسمو عوض کنم میام شما برین بشینین
هاپو کوچولو رو دادم بغل کوک و رفتم تو اتاقم و لباسمو با لباس راحتی یک شلوار گشاد و یک هودی گشاد عوض کردم و اومد پایین ...
کلی فکر کردم و تصمیم گرفتم اسم هاپو کوچولو رو بزارم (تانی) چون هم مثل اسم یونتان بود و هم بعضی موقع ها یونتانو تأنی صدا میکردیم و از نظرم اسم قشنگی بود پس تصمیم گرفتم اسمشو بزارم تانی ...
بعد بغل کردن مامان بابا و اینا دور میز نشستیم و خدمتکارا غذا رو اورن و شروع کردیم ب غذا خوردن
مینجی:یونا میخوای اسمشو چی بزاری
یونا:اسم کیو
مانیا:اون هاپو کوچولو
یونا:آها اونو میگین من تصمیم گرفتم اسمشو بزارم تانی ک هم ب اسم یونتان خیلی نزدیکه هم ب نظرم اسم قشنگیه
ته:واییی اره ب نظر منم خیلی خوبه عالیه
کوک: پس اسمش شد تانی
همه دست زدن و قرار شد ک کوک واسش شناسمه بگیره ک رسماً مال من بشه
خیلی خوشحال بودم خیلییی
(کوک)
یونا خیلی خوشحال بود ب خاطر اون کوچولو و این منو خوشحال میکرد
نفس عمیقی کشیدم و چشمامو بستم
بالاخره تموم شد همه چیز مث قبل عالی شد
(سه سال بعد)
امروز روز عروسی کوک و یوناس
توی این مدت همه چیز خوب پیش رفته و تا الان جین و جیوو و مانیا و جیمین باهم ازدواج کردن و جین هیونگ ی دختر کوچولو ی خیلی ناناز ب اسم یونجی داره و جیمین و مانیا تازه باهم ازدواج کردن و امشب ما دوتا عروسی داریم
عروسی کوک و یونا و تهیونگ و مینجی
(اینم از این.... نظراتونو بگین حتماااا)
۷.۷k
۲۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.