عشق ترسناک
part ⁴
که گوشیم زنگ خورد
دوستم لیا بود
ات: الو
لیا: سلام اتشی چطوری
ات: خوبم
لیا: الان کجایی؟
لیا: خونه جونگکوک
لیا: اونجا چیکار میکنی؟
ات: هعی.....مامان و بابام رفتن مسافرت کاری منو گذاشتن پیش جونگکوک
لیا: مگه بچه ای😂
ات: زهر مار
لیا: باشه ببخشید.....امروز میای بریم بار؟
ات: بریم بار؟.....عا نمیدونم.....باشه میام
لیا: اوکی پس ساعت ۷ تو بار میبینت
ات: اوکی بای
لیا: بای
که جونگکوک در زد
کوک: خانوم کوچولو بیا صبحونه
ات: اومدم
داشتم میرفتم پایین که یه در سیاهی نگاهمو جذب کرد.....یعنی مال جی بود؟
که کوک اومد
کوک: چرا نمیای؟
ات: الان میام.....میگم.....پشت اون در چیه؟
کوک: هیچی......یه در که به زیر زمین وصل میشه
ات: پس چرا انقدر تزئین شدس؟
کوک: اینجا همه چی باکلاس و تزئین شدس.....بیا بریم
رفیتم پایین و صبحونه خوردیم که وسط خوردن جونگکوک گفت:
کوک: میخوای بریم باغ رو نشونت بدم؟
ات: (سرتو به معنی آره تکون دادی)
کوک: اوکی پس خوردی میریم باغ
صبحونه خوردنتون تموم شد و همراه با کوک رفتین تو باغ
ات: واو اینجا چقدر قشنگه.....گل های مختلف با رنگ های مختلف .....اینجا پر از گل و گیاهه
کوک: اینجا بخش مورد علاقه مادرم بود....من هم هرروز به اینجا رسیدگی میکنم
ات: یه چیزی بگم؟
کوک: بگو
ات: چطور شد که پدر و مادرت رو از دست دادی؟
کوک: (مکثی کرد و جوال داد)......اونا تو آتیش سوزی مردند....قسمت غربی خونه آتیش گرفت و تو اون صحنه پدر و مادرم رو از دست دادم
ات: ولی این خونه که همه جاش سالمه
کوک: بخش غربی رو نمای بیرونش رو بازسازی کردیم اما توش متروکه هست......
ات: یعنی همون در سیاهه؟
کوک: انقدر فضولی نکن
ات: فضولی نیست کنجکاویه.....
کوک: بهت پیشنهاد میدم سمت اونجا نری......اونجا متروکه هست.....تو هم که خیلی ترسویی......حتما میترسی اونجا مثل فیلم های ترسناک میمونه
ات: نه من نمیترسم
کوک: ههه .....تو حتی از منم میترسی چه برسه به اونجا
ات: آره من از ت میترسم
اینو گفت و رفت که وسط راه وایساد
ات: پس وقتی مامان و بابات مردند.....تو کجا بودی؟
کوک: بعدا همه چیو میفهمی
ات:.....راستش اینو که گفت ترسیدم.....چرا اینطوری گفت.....واقعا مثل فیلمای ترسناک میمونه.....بهتره به حرفش گوش کنم و اونطرفا نرم......رفتم تو اتاقم و گرفتم خوابیدم
وقتی بیدار شدم یهو دیدم که.....
ات: جیغغغغ
#فیک #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_جیمین #فیکشن #سناریو #سناریو_بی_تی_اس #سناریودرخواستی #وانشات #تکپارتی
#جیمین #نامجون #جین #جیهوپ #جونگکوک #تهیونگ #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جونگکوک #بی_تی_اس
#موچی #مونی #هوپی #هوبی #کوکی #ته_ته #نامی #بانی #هانی #کیوت #ورلد_واید_هندسام #کوک #وی #یونگی #هوسوک #سوکجین #تهکوک #ویمین
که گوشیم زنگ خورد
دوستم لیا بود
ات: الو
لیا: سلام اتشی چطوری
ات: خوبم
لیا: الان کجایی؟
لیا: خونه جونگکوک
لیا: اونجا چیکار میکنی؟
ات: هعی.....مامان و بابام رفتن مسافرت کاری منو گذاشتن پیش جونگکوک
لیا: مگه بچه ای😂
ات: زهر مار
لیا: باشه ببخشید.....امروز میای بریم بار؟
ات: بریم بار؟.....عا نمیدونم.....باشه میام
لیا: اوکی پس ساعت ۷ تو بار میبینت
ات: اوکی بای
لیا: بای
که جونگکوک در زد
کوک: خانوم کوچولو بیا صبحونه
ات: اومدم
داشتم میرفتم پایین که یه در سیاهی نگاهمو جذب کرد.....یعنی مال جی بود؟
که کوک اومد
کوک: چرا نمیای؟
ات: الان میام.....میگم.....پشت اون در چیه؟
کوک: هیچی......یه در که به زیر زمین وصل میشه
ات: پس چرا انقدر تزئین شدس؟
کوک: اینجا همه چی باکلاس و تزئین شدس.....بیا بریم
رفیتم پایین و صبحونه خوردیم که وسط خوردن جونگکوک گفت:
کوک: میخوای بریم باغ رو نشونت بدم؟
ات: (سرتو به معنی آره تکون دادی)
کوک: اوکی پس خوردی میریم باغ
صبحونه خوردنتون تموم شد و همراه با کوک رفتین تو باغ
ات: واو اینجا چقدر قشنگه.....گل های مختلف با رنگ های مختلف .....اینجا پر از گل و گیاهه
کوک: اینجا بخش مورد علاقه مادرم بود....من هم هرروز به اینجا رسیدگی میکنم
ات: یه چیزی بگم؟
کوک: بگو
ات: چطور شد که پدر و مادرت رو از دست دادی؟
کوک: (مکثی کرد و جوال داد)......اونا تو آتیش سوزی مردند....قسمت غربی خونه آتیش گرفت و تو اون صحنه پدر و مادرم رو از دست دادم
ات: ولی این خونه که همه جاش سالمه
کوک: بخش غربی رو نمای بیرونش رو بازسازی کردیم اما توش متروکه هست......
ات: یعنی همون در سیاهه؟
کوک: انقدر فضولی نکن
ات: فضولی نیست کنجکاویه.....
کوک: بهت پیشنهاد میدم سمت اونجا نری......اونجا متروکه هست.....تو هم که خیلی ترسویی......حتما میترسی اونجا مثل فیلم های ترسناک میمونه
ات: نه من نمیترسم
کوک: ههه .....تو حتی از منم میترسی چه برسه به اونجا
ات: آره من از ت میترسم
اینو گفت و رفت که وسط راه وایساد
ات: پس وقتی مامان و بابات مردند.....تو کجا بودی؟
کوک: بعدا همه چیو میفهمی
ات:.....راستش اینو که گفت ترسیدم.....چرا اینطوری گفت.....واقعا مثل فیلمای ترسناک میمونه.....بهتره به حرفش گوش کنم و اونطرفا نرم......رفتم تو اتاقم و گرفتم خوابیدم
وقتی بیدار شدم یهو دیدم که.....
ات: جیغغغغ
#فیک #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_جیمین #فیکشن #سناریو #سناریو_بی_تی_اس #سناریودرخواستی #وانشات #تکپارتی
#جیمین #نامجون #جین #جیهوپ #جونگکوک #تهیونگ #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جونگکوک #بی_تی_اس
#موچی #مونی #هوپی #هوبی #کوکی #ته_ته #نامی #بانی #هانی #کیوت #ورلد_واید_هندسام #کوک #وی #یونگی #هوسوک #سوکجین #تهکوک #ویمین
۲۴.۰k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.