the building infogyg پارت43
#the_building_infogyg #پارت43
چان
حداقل ازش.میپرسیدی چرا نمیاد توجه کرده بودم طی این چند روز نمیخندید
من:چیشده؟
آچا:چی؟منظورت چیه؟!
من:میگم چته دیگه نیشت باز نیس
تیکه نمیدازی بهم؟!
آچا:چیه دلت تنگ شده؟!
من:نه اینطوری بهتر اتفاقا برام
آچا:پس راحت باش
ابرویی بالا انداختم رفتش سمت دخترا این چندروز واقعا عجیب بود که ماشین نامجون هم اومد ریتسکا هم اومد پایین
آچا:*_*ری ری خوشحالم میبنمت
پرید و بغلش کرد
ریتسکا:چطوری اوه بازوت
آچا:چیزی نیس سلام استاد نام نام
نامجون:سلام اسم برام نزار
آچا:شرمنده جناب نام نام نمیشه
نامجون خندید و باکتابش زدتو سر آچا آچا خندید و به رفتن نامجون نگاه کرد
جیهوپ:حسودی نکن نامجون خیلی
جذابه از نظر دخترا
من:کی من عمرا
یونگ:آره حتما اون بابایی منوبک بود
رنگ چشماش عوض شد
من:جدی عوض شدش
بک:هیع پسرا پشت دیوار مدرسه جسد یک خوناشام آویزونه
رفتیم پوف پسره قلبش نبود ازدهنش
خون زدبود بیرون به آچا چشم دوختم
دیدم شوکه اس پس این همون پسرع
اس
من:هیع همگی سرکلاستون بجنبین
صدایی هایی جمعیت به شدت رومخ
بود مخصوصادوستایی پسره
*من که میگم کار همون دختره اس
+حرف نزن دختره اصلا نانداشت
^میخوایی بگی دختره نفرین شده اس
هرکی خونشو بخوره میمره
اهمیت ندادم رفتم سمت آچا
من:خودم امروزتادم کلاست میام
باهات
آچا:باشه...من اونو نکشتم
من:مهم نیس
به سمت در ورودی میرفتیم که کریس
دیدم.
من:به شاهزاده کریس
کریس:تو دس برنمیداری نه چطوری ؟
من:خوبم راستی جشن پدربزرگ میدونی دیگه نه!
کریس:آره! پدرم گفت مام هستیم البته
فک نکنم بیام!
آچا:من خودم میرم!
کریس:نهه توام برایی خودت
من:نه اونطوری نیس بهت میگم هیع
کجااا
دیدم کلشو این بز انداخت ورفت
من:چیشد هنوز به اون دختره نگفتی
دوسش داری؟!
کریس:نه هنوز نگفتم میترسم
من:باشه سرکلاس میام باهات حرف
میزنم.من برم
کریس:باشه
رفتم دنبالش چی داشت باجیمین حرف
میزد
جیمین:ببخشید حواسم نبود
آچا:ایرادی نداره
جیمین:بفرما اینم کیفت
آچا:مرسی..
جیمین:جیمین اسمم پارک جیمین
آچا:چه جالب منم پارک آچا م ببخشید
من دیرم شدش بااجازه
جیمین لبخندی به آچا تحویل داد آچا
رفت به سمتش رفتم
من:دست از سر آچا بردار
جیمین:منظورت چیه! شاهزاده چان
من:خودت خوب میدونی شاهزاده
فرشته ها آچا مال منه!
جیمین:هنوز مشخص نیس کی خاصه
پسرعمو عزیزم خوشحال شدم دیدمت هفته خوبی داشته باشی شاهزاده
خونخوار من کلاسم دیرشد درضمن به
هرکی بخوام نزدیک میشم
چان
حداقل ازش.میپرسیدی چرا نمیاد توجه کرده بودم طی این چند روز نمیخندید
من:چیشده؟
آچا:چی؟منظورت چیه؟!
من:میگم چته دیگه نیشت باز نیس
تیکه نمیدازی بهم؟!
آچا:چیه دلت تنگ شده؟!
من:نه اینطوری بهتر اتفاقا برام
آچا:پس راحت باش
ابرویی بالا انداختم رفتش سمت دخترا این چندروز واقعا عجیب بود که ماشین نامجون هم اومد ریتسکا هم اومد پایین
آچا:*_*ری ری خوشحالم میبنمت
پرید و بغلش کرد
ریتسکا:چطوری اوه بازوت
آچا:چیزی نیس سلام استاد نام نام
نامجون:سلام اسم برام نزار
آچا:شرمنده جناب نام نام نمیشه
نامجون خندید و باکتابش زدتو سر آچا آچا خندید و به رفتن نامجون نگاه کرد
جیهوپ:حسودی نکن نامجون خیلی
جذابه از نظر دخترا
من:کی من عمرا
یونگ:آره حتما اون بابایی منوبک بود
رنگ چشماش عوض شد
من:جدی عوض شدش
بک:هیع پسرا پشت دیوار مدرسه جسد یک خوناشام آویزونه
رفتیم پوف پسره قلبش نبود ازدهنش
خون زدبود بیرون به آچا چشم دوختم
دیدم شوکه اس پس این همون پسرع
اس
من:هیع همگی سرکلاستون بجنبین
صدایی هایی جمعیت به شدت رومخ
بود مخصوصادوستایی پسره
*من که میگم کار همون دختره اس
+حرف نزن دختره اصلا نانداشت
^میخوایی بگی دختره نفرین شده اس
هرکی خونشو بخوره میمره
اهمیت ندادم رفتم سمت آچا
من:خودم امروزتادم کلاست میام
باهات
آچا:باشه...من اونو نکشتم
من:مهم نیس
به سمت در ورودی میرفتیم که کریس
دیدم.
من:به شاهزاده کریس
کریس:تو دس برنمیداری نه چطوری ؟
من:خوبم راستی جشن پدربزرگ میدونی دیگه نه!
کریس:آره! پدرم گفت مام هستیم البته
فک نکنم بیام!
آچا:من خودم میرم!
کریس:نهه توام برایی خودت
من:نه اونطوری نیس بهت میگم هیع
کجااا
دیدم کلشو این بز انداخت ورفت
من:چیشد هنوز به اون دختره نگفتی
دوسش داری؟!
کریس:نه هنوز نگفتم میترسم
من:باشه سرکلاس میام باهات حرف
میزنم.من برم
کریس:باشه
رفتم دنبالش چی داشت باجیمین حرف
میزد
جیمین:ببخشید حواسم نبود
آچا:ایرادی نداره
جیمین:بفرما اینم کیفت
آچا:مرسی..
جیمین:جیمین اسمم پارک جیمین
آچا:چه جالب منم پارک آچا م ببخشید
من دیرم شدش بااجازه
جیمین لبخندی به آچا تحویل داد آچا
رفت به سمتش رفتم
من:دست از سر آچا بردار
جیمین:منظورت چیه! شاهزاده چان
من:خودت خوب میدونی شاهزاده
فرشته ها آچا مال منه!
جیمین:هنوز مشخص نیس کی خاصه
پسرعمو عزیزم خوشحال شدم دیدمت هفته خوبی داشته باشی شاهزاده
خونخوار من کلاسم دیرشد درضمن به
هرکی بخوام نزدیک میشم
۷.۴k
۲۹ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.