قسم پارت35«اخر»
قسم پارت35«اخر»
یونگی:چیشد؟...ترسیدی
هوپی:باشه بابا تو خوبی
یونگی:عه ات پیام داد
پیام ات=
بیاید تو دلم سوخت براتون
یونگی:عههه بچها ات گفت بیاید تو...بریم تا پشیمون نشده....و اینکه جنام جانگ هوسوک....بیا بهت بگم که من سوسولم یا اون دستش سنگینه
.........
*یونگی هوپی رو برد به یه اتاق که ات تو اون ورزش میکرد«ات بوکس کار میکنه»
هوپی:کرک و پرام حاجی
نامی:خدایی؟اینا مال اته؟....یونگی اینجا برا جونگکوکه مارو میخوای ایسگا کنی؟
یونگی:نه خیر نابغه....اینا برا اته...باور نمیکنی برو از خودش بپرس
هوپی:یادم باشه هیچوقت باهاش دعوا نکنم
نامی:بریم بخوابیم تا دوباره برا سرو صدا بیرونمون نکرده
چند سال بعد:
ات:خبببب اینم تموم شدددد...راستی یادم رفت بگم الان تولد سوجین بود...دختر منو یونگی.....بلاخره ما هم ازدواج کردیم و بچه دار شدیم....یونا و نامجون هم با هم ازدواج کردن....خب میدونم الان همه منتظرین ببینین که تکلیف هوپی چیشد و اون کیو زیر سر داشت....خببب از غذا اون دختر خوشبختم اشنا در اومد...بله...دوست صمیمی بنده داسام
منم خسته ام تو ام برو بخواب دیگه دنبال بقیش نگرد تموم شد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کجا؟گفتم تموم شد
نویسنده:𝕶𝖎𝖒 𝖄𝖚𝖓𝖆
ایدی:
LiXiuying_bts_army
یونگی:چیشد؟...ترسیدی
هوپی:باشه بابا تو خوبی
یونگی:عه ات پیام داد
پیام ات=
بیاید تو دلم سوخت براتون
یونگی:عههه بچها ات گفت بیاید تو...بریم تا پشیمون نشده....و اینکه جنام جانگ هوسوک....بیا بهت بگم که من سوسولم یا اون دستش سنگینه
.........
*یونگی هوپی رو برد به یه اتاق که ات تو اون ورزش میکرد«ات بوکس کار میکنه»
هوپی:کرک و پرام حاجی
نامی:خدایی؟اینا مال اته؟....یونگی اینجا برا جونگکوکه مارو میخوای ایسگا کنی؟
یونگی:نه خیر نابغه....اینا برا اته...باور نمیکنی برو از خودش بپرس
هوپی:یادم باشه هیچوقت باهاش دعوا نکنم
نامی:بریم بخوابیم تا دوباره برا سرو صدا بیرونمون نکرده
چند سال بعد:
ات:خبببب اینم تموم شدددد...راستی یادم رفت بگم الان تولد سوجین بود...دختر منو یونگی.....بلاخره ما هم ازدواج کردیم و بچه دار شدیم....یونا و نامجون هم با هم ازدواج کردن....خب میدونم الان همه منتظرین ببینین که تکلیف هوپی چیشد و اون کیو زیر سر داشت....خببب از غذا اون دختر خوشبختم اشنا در اومد...بله...دوست صمیمی بنده داسام
منم خسته ام تو ام برو بخواب دیگه دنبال بقیش نگرد تموم شد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کجا؟گفتم تموم شد
نویسنده:𝕶𝖎𝖒 𝖄𝖚𝖓𝖆
ایدی:
LiXiuying_bts_army
۳.۶k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.