همسر اجباری ۲۰۰
#همسر_اجباری #۲۰۰
آریا انگار فهمید که چرا موضوع رو عوض کردم . همون مدلی سرشو انداخت پایین و فشار آرومی به دستم داد.
وپاشد و سرجاش واستاد
آنا آروم باش چند روزه دیگه بر میگردی پیششون میدونم مامانو باباتو خیلی دوست داری اما اینم کارته.
شین به جمعمون اضافه شد و وبا لبخند رو به من گف
آنا جان ناراحت نباش هفته آینده تموم میشه و بر میگردی.
با این که دل خوشیم ازش نداشتم جواب دادم با صدای گرفته.
ممنون عزیزم.
-آنا
-جانم
-این ویالون خیلی خاصه رنگشو دوست دارم.واقعا خودتم خیلی قشنگ میزنی.
- میشه منم...
نزاشتم ادامه بده و گفتم.
- اولین حقوقی که گرفتم اینو خریدم.
-پس واسه خودتم خاصه.
چقدر بد بود وقتی آریا انقدر معذب باهم حرف میزد.
یه پاشو یکم از اون یکی جلو تر گذاشت.ویالن و سر جاش گذاشت.آریا هم مث من چپ دست بود.
اول یکم عارشه رو رکش کشی و شرو کرد به خوندن انگار شک داشت اما یه نگاه به من کرد و وقتی دید زیبا سرش
تو گوشیشه گفت.
لب زدو گفت. فقط بخاطر تو.
نمیدونستم دلیل دوری آریا از ویالنش چی بود اما احساس میکردم یه مدتی خیلی بهش وابسته بوده.
شین با صدایی که از ویالن اومد سرشو برداشت.
-آریا تو که بلد نیستی داری چکار میکنی .
نگاهی بی تفاوت به شین انداخت. که ینی زبون به دهن بگیر. و بع چشاشو به چشام دوخت. به نشانه آرامش یه
باربسته و باز کرد. و شروع کرد به نواختن.با هر حرکت هماهنگ عارشه ودستش بدنشم تکون میداد. نشست های
ریزش با حرکت عارشه. اونقدر قشنگ حرکت بدنشو با ویالن ست کرده بود که انگار ویالن جزی از بدنش بود شروع
کرد به خوندن تا حاالصداشو نشنیده بودم
هر روزم فقط شده نوشتن از احساسم
به عشق تو همین که از تو دورم
همین که عاشقت شدم سنگ صبورم.
نمیخوام فکر کنی یکی دیگه تو قلبم هست
تو عشق آخرم شدی باور کن
تموم زندگیم تویی باورم شدی
احساسی ترین دقیقه های من این لحظست
که هستی تو کنار من
احساسم بهت عوض نمیشه عشقم
احساساتی میشم تورو میبینمت
آریا انگار فهمید که چرا موضوع رو عوض کردم . همون مدلی سرشو انداخت پایین و فشار آرومی به دستم داد.
وپاشد و سرجاش واستاد
آنا آروم باش چند روزه دیگه بر میگردی پیششون میدونم مامانو باباتو خیلی دوست داری اما اینم کارته.
شین به جمعمون اضافه شد و وبا لبخند رو به من گف
آنا جان ناراحت نباش هفته آینده تموم میشه و بر میگردی.
با این که دل خوشیم ازش نداشتم جواب دادم با صدای گرفته.
ممنون عزیزم.
-آنا
-جانم
-این ویالون خیلی خاصه رنگشو دوست دارم.واقعا خودتم خیلی قشنگ میزنی.
- میشه منم...
نزاشتم ادامه بده و گفتم.
- اولین حقوقی که گرفتم اینو خریدم.
-پس واسه خودتم خاصه.
چقدر بد بود وقتی آریا انقدر معذب باهم حرف میزد.
یه پاشو یکم از اون یکی جلو تر گذاشت.ویالن و سر جاش گذاشت.آریا هم مث من چپ دست بود.
اول یکم عارشه رو رکش کشی و شرو کرد به خوندن انگار شک داشت اما یه نگاه به من کرد و وقتی دید زیبا سرش
تو گوشیشه گفت.
لب زدو گفت. فقط بخاطر تو.
نمیدونستم دلیل دوری آریا از ویالنش چی بود اما احساس میکردم یه مدتی خیلی بهش وابسته بوده.
شین با صدایی که از ویالن اومد سرشو برداشت.
-آریا تو که بلد نیستی داری چکار میکنی .
نگاهی بی تفاوت به شین انداخت. که ینی زبون به دهن بگیر. و بع چشاشو به چشام دوخت. به نشانه آرامش یه
باربسته و باز کرد. و شروع کرد به نواختن.با هر حرکت هماهنگ عارشه ودستش بدنشم تکون میداد. نشست های
ریزش با حرکت عارشه. اونقدر قشنگ حرکت بدنشو با ویالن ست کرده بود که انگار ویالن جزی از بدنش بود شروع
کرد به خوندن تا حاالصداشو نشنیده بودم
هر روزم فقط شده نوشتن از احساسم
به عشق تو همین که از تو دورم
همین که عاشقت شدم سنگ صبورم.
نمیخوام فکر کنی یکی دیگه تو قلبم هست
تو عشق آخرم شدی باور کن
تموم زندگیم تویی باورم شدی
احساسی ترین دقیقه های من این لحظست
که هستی تو کنار من
احساسم بهت عوض نمیشه عشقم
احساساتی میشم تورو میبینمت
۶.۶k
۲۲ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.