پارت 9
پارت 9
بلند شدم خواستم برم مثل هر صبح ا.ت رو
اذیت کنم در اتاقش رو باز کردم دیدم اروم
مثل یه بچه کوچولو خوابیده دیدم خودشو
جمع کرده فهمیدم خیلی سرده شه یه پتو
اوردم و گذاشتمش روش و موهاشو که جلوی صورتش بود رو جمع کردم زدم اونور
فکر کنم داشت خواب میدید داشت صحبت میکرد
ا.ت: چقدر دلم برات تنگ شده بود
با خودم گفتم داره خواب چیو میبینه خواستم
برم دستمو گرفت
ا.ت: بمون
کوک: چی
ا.ت: نرو بیا پیشم بخواب
کوک: ولم کن
ا.ت: ولت نمیکنم بیا پیشم
بخواب عزیزم
کوک: چی بامنی
دستمو ول نمیکرد و بیشتر
سمت خودش میکشید
که ول نمیکرد من دیگه
خوابیدم پیشش و روشو
به طرف من کرد صورتش
خیلی نزدیکم بود
هی میرفتم عقب تر با خودم میگفتم هی جونگکوک خودتو جمع کن بلند شو از اینجا
ولی نمیدونم چرا نمیرفتم با خودم فکر میکردم
اگه عاشقش بشم چی نه امکان نداره یه نگاهی
به صورت قشنگش انداختم چند دقیقه همینجوری داشتم با خودم حرف میزدم
که سرم گیج رفت خوابم برد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک ساعت بعد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
بلند شدم دیدم جونگکوک پیشمه
جیغ زدم
کوک بلند شد منو دید
ا.ت: تو اینجا چیکار میکنی
کوک:خودت صبح دستمو گرفتی
#کوک
#فیک
#سناریو
بلند شدم خواستم برم مثل هر صبح ا.ت رو
اذیت کنم در اتاقش رو باز کردم دیدم اروم
مثل یه بچه کوچولو خوابیده دیدم خودشو
جمع کرده فهمیدم خیلی سرده شه یه پتو
اوردم و گذاشتمش روش و موهاشو که جلوی صورتش بود رو جمع کردم زدم اونور
فکر کنم داشت خواب میدید داشت صحبت میکرد
ا.ت: چقدر دلم برات تنگ شده بود
با خودم گفتم داره خواب چیو میبینه خواستم
برم دستمو گرفت
ا.ت: بمون
کوک: چی
ا.ت: نرو بیا پیشم بخواب
کوک: ولم کن
ا.ت: ولت نمیکنم بیا پیشم
بخواب عزیزم
کوک: چی بامنی
دستمو ول نمیکرد و بیشتر
سمت خودش میکشید
که ول نمیکرد من دیگه
خوابیدم پیشش و روشو
به طرف من کرد صورتش
خیلی نزدیکم بود
هی میرفتم عقب تر با خودم میگفتم هی جونگکوک خودتو جمع کن بلند شو از اینجا
ولی نمیدونم چرا نمیرفتم با خودم فکر میکردم
اگه عاشقش بشم چی نه امکان نداره یه نگاهی
به صورت قشنگش انداختم چند دقیقه همینجوری داشتم با خودم حرف میزدم
که سرم گیج رفت خوابم برد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک ساعت بعد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
بلند شدم دیدم جونگکوک پیشمه
جیغ زدم
کوک بلند شد منو دید
ا.ت: تو اینجا چیکار میکنی
کوک:خودت صبح دستمو گرفتی
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۶.۰k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.