کاراگاهان
#کاراگاهان
پارت1٧
منو مهرداد هردومون ب همون شک کرده بودیم
*ولی فکر نکنم کار اون باشه اخه سالیان ساله ک اون سراغی نگرفته ازش
-ادما وقتی ک عاشق باشن جا نمیزنن مگر اینک ببینن طرفشون نخواد حالا سارا چیزی گفت ک نمیخوادش منظورم ب همون پسرس
*سارا هیچوقت رودر رو پارسا نمیشد همیشه خانواده اش بودن ک باهاش رودر رو میشدن
+پس میتونه قتل کار اون باشه چون فکر میکرده سارا دوستش داره و خانواده اش نمیزارن
-پس چرا باید بکشه؟
*ببخشید میتونم ی سوال کنم
چهره منو مهرداد منظور از رضایت برای پرسیدن سوالش بود
*امکان داره ک ...
سکوت کرد
-امکان داره چی
*هیچی نمیشه امکانش باشه
+خب امکان چی
*اینک .... سارام....زنده باشه
یهو تمام جونم انگار ک ریخت انگاری ک منو فروریخته باشن
-اره امکانش هست
سرم داشت گیج میرفت نمیدونم چرا بی حس شده بودم سرمو بین دوتا دستام گرفتم
مهرداد نگام کرد و پرسید
-چی شده؟خوبی؟
+اره ....فقط یعنی.... اینهمه مدت زنده بوده ....یعنی چی ب سرش اومده ؟
-هنوز ک چیزی معلوم نیس
*ولی من ی حسی میگ بهم ک سارام زنده است اما سندی ندارم تنها چیزی ک باعث شده ک من حس کنم زنده اس جنازه سوختهه ای ک قابل تشخیص نبوده این منو داره روانی میکنه این ..
سکوت کرد و اشک ریخت تو یک روزسه تا ماجرای عاشقانه
هر کسی ی جور دونفر ک از دست دادن و یک نفر ک انتظارشو میکشه و زندگی میکنه ک فقط ی بار فقط ی بار صداشو بشنوه
حسابی منم بغض کرده بودم
شهاب اشکشو پاک کرد و رو ب مهرداد گفت
*من ی عمر نوکریتو میکنم فقط سارامو واسم پیدا کنین من میدونم زنده اس
-اع اع اع این چ حرفیه وظیفه ما هم همینه
مهرداد ب ساعتش نگاه کرد
ساعت ٧:١۵بود ک گفت
-ببخشید باید ما جایی بریم شمارمو ک داری هر چیزی شک کردی یا دیدی یا یادت اومد بهم خبر بده
بلند شدیم شهاب رو ب من گفت
*ب هم میاین تاحالا زوج کاراگاه ندیده بودم
خندیدمو گفتم
+ما اصلا نسبتی نداریم فقط همکاریم
*اع ببخشید شرمنده
-ن خواهش میکنم .... پس شکی چیزی فقط تماس بگیر
*باشه چشم
خدافظی کردیمو راه افتادیم
تو ماشین ک نشستم یهو هردومون با هم گفتیم هواورت نداره
از این هماهنگی خنده مون گرفت
استارت ماشینو زد و اهنگ هم تو ماشین پلی کرد اهنگ برگرد محسن ابراهیم زاده بود
ب ماشین های رو ب رو نگاه میکردم ک تو ترافیک کیپ تا کیپ بودن
-تو فکری؟
+از وقتی ک شنیدم زنده است ی چیزی انگاری داره خفه ام میکنه
وقتی هم اشکشو دیدم بغض گرفته
-چرا معلومه از این پرونده ها نداشتی
+راستش عاشقانه نداشتم
-منم پرونده زیادی داشتم ولی اینجوریشو ن
-چقدر ترافیکه
+اره
یهو گوشیش زنگ خورد
ادامه در پارت١٨ #maryam
پارت1٧
منو مهرداد هردومون ب همون شک کرده بودیم
*ولی فکر نکنم کار اون باشه اخه سالیان ساله ک اون سراغی نگرفته ازش
-ادما وقتی ک عاشق باشن جا نمیزنن مگر اینک ببینن طرفشون نخواد حالا سارا چیزی گفت ک نمیخوادش منظورم ب همون پسرس
*سارا هیچوقت رودر رو پارسا نمیشد همیشه خانواده اش بودن ک باهاش رودر رو میشدن
+پس میتونه قتل کار اون باشه چون فکر میکرده سارا دوستش داره و خانواده اش نمیزارن
-پس چرا باید بکشه؟
*ببخشید میتونم ی سوال کنم
چهره منو مهرداد منظور از رضایت برای پرسیدن سوالش بود
*امکان داره ک ...
سکوت کرد
-امکان داره چی
*هیچی نمیشه امکانش باشه
+خب امکان چی
*اینک .... سارام....زنده باشه
یهو تمام جونم انگار ک ریخت انگاری ک منو فروریخته باشن
-اره امکانش هست
سرم داشت گیج میرفت نمیدونم چرا بی حس شده بودم سرمو بین دوتا دستام گرفتم
مهرداد نگام کرد و پرسید
-چی شده؟خوبی؟
+اره ....فقط یعنی.... اینهمه مدت زنده بوده ....یعنی چی ب سرش اومده ؟
-هنوز ک چیزی معلوم نیس
*ولی من ی حسی میگ بهم ک سارام زنده است اما سندی ندارم تنها چیزی ک باعث شده ک من حس کنم زنده اس جنازه سوختهه ای ک قابل تشخیص نبوده این منو داره روانی میکنه این ..
سکوت کرد و اشک ریخت تو یک روزسه تا ماجرای عاشقانه
هر کسی ی جور دونفر ک از دست دادن و یک نفر ک انتظارشو میکشه و زندگی میکنه ک فقط ی بار فقط ی بار صداشو بشنوه
حسابی منم بغض کرده بودم
شهاب اشکشو پاک کرد و رو ب مهرداد گفت
*من ی عمر نوکریتو میکنم فقط سارامو واسم پیدا کنین من میدونم زنده اس
-اع اع اع این چ حرفیه وظیفه ما هم همینه
مهرداد ب ساعتش نگاه کرد
ساعت ٧:١۵بود ک گفت
-ببخشید باید ما جایی بریم شمارمو ک داری هر چیزی شک کردی یا دیدی یا یادت اومد بهم خبر بده
بلند شدیم شهاب رو ب من گفت
*ب هم میاین تاحالا زوج کاراگاه ندیده بودم
خندیدمو گفتم
+ما اصلا نسبتی نداریم فقط همکاریم
*اع ببخشید شرمنده
-ن خواهش میکنم .... پس شکی چیزی فقط تماس بگیر
*باشه چشم
خدافظی کردیمو راه افتادیم
تو ماشین ک نشستم یهو هردومون با هم گفتیم هواورت نداره
از این هماهنگی خنده مون گرفت
استارت ماشینو زد و اهنگ هم تو ماشین پلی کرد اهنگ برگرد محسن ابراهیم زاده بود
ب ماشین های رو ب رو نگاه میکردم ک تو ترافیک کیپ تا کیپ بودن
-تو فکری؟
+از وقتی ک شنیدم زنده است ی چیزی انگاری داره خفه ام میکنه
وقتی هم اشکشو دیدم بغض گرفته
-چرا معلومه از این پرونده ها نداشتی
+راستش عاشقانه نداشتم
-منم پرونده زیادی داشتم ولی اینجوریشو ن
-چقدر ترافیکه
+اره
یهو گوشیش زنگ خورد
ادامه در پارت١٨ #maryam
۱۹.۶k
۲۳ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.