عشقباطعمتلخ part

#عشق_باطعم_تلخ #part122

دور تا دورش می‌چرخیدم و آهنگ می‌خوندم، اونم با حرص بهم نگاه می‌کرد و هیچی نمی‌گفت...
براش دست می‌زدم و می‌خوندم:
- باید دل من از دل تو، دل برباید.
باید ز تب عشق تو، جانم به لب آید.
پیدا نشد عاشق‌تر و دیوانه‌تر از ما. ( به خودم و آنا اشاره کردم، همراه با خوندم آهنگ می‌خندیدم.)
با صدای بلندتری ادامه دادم:
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید.
و اشاره کردم به صورت بستنیِ آنا که با حرص نگاهم می‌کرد و می‌خندید.
این‌بار همراه من می‌خوند:
- باید همه دنیا به تماشای تو درآید.
عاشق غزل عشق برایت بسراید.
ما هر دو قسم خورده و دیوانه عشقیم...
صداهامون رو بلندتر کردیم و بلندتر خوندیم:
- دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید. (آهنگ مهربانم: علی منتظری)
👇 👇 👇
دیدگاه ها (۱۴)

#عشق_باطعم_تلخ #part123آروم قدم می‌زدم اونم سرش رو گذاشته بو...

#عشق_باطعم_تلخ #part124از حموم اومدم بیرون به آنا گفته بودم ...

#عشق_باطعم_تلخ #part121پیش قدم شدم و از در رستوران خارج شدم ...

#عشق_باطعم_تلخ #part120با عجله آماده شدم از خونه زدیم بیرون ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط