پارت۴۲ loveintime پارت۴۲

#پارت۴۲ #loveintime #پارت۴۲
جواب دادم:سلام
زمرد:سلام،من کنار در ورودی ام میشه بگی کجایی؟
+من داخل محوطه ام،بیاید داخل منو میبینید
زمرد:خیلی خوب اومدم،تو هم بیا چون نمیخام نزدیک بچه ها باشم
+اوکی،اومدم
قطع کردم حرکت کردم سمتش دقیقا وسط محوطه بهم رسیدیم رو بهش گفتم:خب سرتا پا گوشم امرتون،چی باعث شده زمردخانوم تا اینجا بیان؟
+دو دقیقه اون زبونتو نگه دار و تیکه نپرون بهت میگم
حرفی نزدم که خودش ادامه داد:ببین من دوباره واسه پیشنهادی که بهت دادم اومدم میخام تو با کرم ازدواج کنی
+فک کنم من همه ی حرفامو به طور واضع بهتون گفتم
زمرد:ببین کیانا من دوس دارم تو عروس خانواده تاشکیران باشی،ببین اصلا بزار رک بهت بگم شخصیت تو همونیه که من واسه کرم میخام اون برعکس داداشش و خواهراش خیلی کله خراب و بیخیال،هر کاری دوس داره انجام میده و چیزی براش مهم نیست به این فکر نمیکنه شاید با این کاراش ایندشو خراب کنه
+خوب شما الان از من چی میخاید من میتونم نوه شمارو ادم کنم؟؟؟اونم با ازدواج اصلا باعقل جوردرنمیاد،مسخره هست
زمرد:میدونم که میشه،تو قبول کن منم دربرابرش هر کاری بخای برات انجام میدم
بااین حرفش خندم گرفت و بلند خندیدم که اخم کردوگفت:فک نکنم برات جک گفته باشم
+حرفای شماازجکم مسخره تره،دونفر که هیچ حسی به هم ندارن چطوری میتونن باهم ازدواج کنن،وجالب اینجاست از من میخاین ادمشم کنم؟؟این حرفو بچه دوساله هم نمیزنه،تاااازه فقط همین نیست که بهم میگید که هرچیزی هم بخام بهم میدید؟بنظرتون من چیزی کم دارم که شما بخاین بهم بدید؟؟واقعا هدف شما چیه؟به چی میخاید برسید؟؟