𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
𝐏𝐚𝐫𝐭:²⁴
+″مثل همیشه صبح بیدار شدم و مثل همیشه شاهزاده نبود دیگه عادت کردم یه لباس نسبتا پفی طوسی پوشیدم و رفتم پایین مثل اینکه کسی نبود ″
+مثل اینکه کسی نیست ؟
×هوم. تهیونگ رفته سربازارو برای جنگ آماده کنه داداشم هم باهاش رفت(پوکر)
+جنگ ؟ چه جنگی؟
× یه قبیله هست انوور جنگله میخوان به قصر حمله کنن
+به قصرر!!؟
×نترس نمیتونن بیان داخل قصر،داداشم و تهیونگ دارن سربازارو اماده میکنن
+اهاااا
ندیمه: بانوی من پادشاه دستور دادن همین الان توی سالن اصلی قصر باشید(تعظیم)
+×باش
.......
+″رفتیم توی سالن که تهیونگ و شاهزاده و وزیر ها و فرماندارا همه جمع بودن ملکن و پادشاه قیافه جدیی داشتن منم رفتم پیش شاهزاده ایستادم و بورا هم پیش تهیونگ″
+چه خبره سرورم؟(اروم دم گوش کوک)
-......
+ایششش
پ.ک: الان که همه اینجا جمع هستن میخواستم خبری رو بهتون بدم، همانطور که میدونید پادشاه و افراد قبیله گرگ ها میخواد به قصر ما حمله کنه، میخوام که همه ی تلاشتونو برای قبیله و کشور تون بکنید، ژنرال تهیونگ و شاهزاده جانگ کوک برای رهبری جنگ با شما میان اگر لازم شد من هم میام
همه: چشم اعلاحضرت (تعظیم)
......
+بورا!
×ها؟(پوکر)
+ ینی شاهزاده هم میره جنگ؟
×مگه نشنیدی؟ وایییی انقدر دل شوره دارم برا تهیونگم که نگووو وایی باز هوس شیرینی کردمممم من برم شیرینی بخورم
+بسمالله چشه؟ یه جنگه دیگه(لبخند)
- مثل اینکه خوشحالی!؟(نیشخند)
+با منین؟
- چند نفر مثل تو اینجا داره میخنده؟
+من مثل همیشه ام راستی تو جنگ مواظب خودتون باشید(تعظیم)
- اگر موقعی که نبودم اتفاقی افتاد هیچکاری نمیکنی فهمیدی ؟ اگر خواب دیدی هم یکم اب بزن به صورتت(سرد)
+ اهااا باش کی میرید؟
-امشب میریم
+شب؟ مگه اکثرا صبح نمیرن؟
-وایی چقدر سوال میپرسی برای یه نینی کوچولو این چیزا بدرد نمیخورهااا
+ نی.....
-....(رفت)
+ ایشششششش(که یهو یه چیزی به ذهن ا.ت اومد)
واییی ارههههه خودشهههههههههههه
(شب)
(همه رفتن و تنها کسایی که تو قصرن ملکه ا.ت و بوران و ندیمه ها و یه سری سربازا)
+ به سلامت
×ا.تتت!(گریه)
+ واییی عزیزم گریه نکننن برمیگردنن
×اومم(دماغشو کشید بالا)
+ ببین من میخوام یه کاری کنم ولی تو توش دخالت نمیکنی(لبخند شیطانی)
×واییی ا.ت چیکار میخوای کنی؟(کنجکاوانه و پوکر)
+اونجارو ببین؟(اشاره به در مخفی باغ)
×اصلاااا فکرشم نکننن میدونی اگه داداشم بفهمه چیکارمون،ببخشید، چیکارت میکنه؟ فکرشم نکن
+تو نیا!!
×بحث منو توووو نیستتتت
+وایییی نمیزاری دفعه بعد چیزی بهت بگمااا
×اگه بری خداروشکر کن دفعه ی بعدی داشته باشی که بخوای کاری کنی
𝐏𝐚𝐫𝐭:²⁴
+″مثل همیشه صبح بیدار شدم و مثل همیشه شاهزاده نبود دیگه عادت کردم یه لباس نسبتا پفی طوسی پوشیدم و رفتم پایین مثل اینکه کسی نبود ″
+مثل اینکه کسی نیست ؟
×هوم. تهیونگ رفته سربازارو برای جنگ آماده کنه داداشم هم باهاش رفت(پوکر)
+جنگ ؟ چه جنگی؟
× یه قبیله هست انوور جنگله میخوان به قصر حمله کنن
+به قصرر!!؟
×نترس نمیتونن بیان داخل قصر،داداشم و تهیونگ دارن سربازارو اماده میکنن
+اهاااا
ندیمه: بانوی من پادشاه دستور دادن همین الان توی سالن اصلی قصر باشید(تعظیم)
+×باش
.......
+″رفتیم توی سالن که تهیونگ و شاهزاده و وزیر ها و فرماندارا همه جمع بودن ملکن و پادشاه قیافه جدیی داشتن منم رفتم پیش شاهزاده ایستادم و بورا هم پیش تهیونگ″
+چه خبره سرورم؟(اروم دم گوش کوک)
-......
+ایششش
پ.ک: الان که همه اینجا جمع هستن میخواستم خبری رو بهتون بدم، همانطور که میدونید پادشاه و افراد قبیله گرگ ها میخواد به قصر ما حمله کنه، میخوام که همه ی تلاشتونو برای قبیله و کشور تون بکنید، ژنرال تهیونگ و شاهزاده جانگ کوک برای رهبری جنگ با شما میان اگر لازم شد من هم میام
همه: چشم اعلاحضرت (تعظیم)
......
+بورا!
×ها؟(پوکر)
+ ینی شاهزاده هم میره جنگ؟
×مگه نشنیدی؟ وایییی انقدر دل شوره دارم برا تهیونگم که نگووو وایی باز هوس شیرینی کردمممم من برم شیرینی بخورم
+بسمالله چشه؟ یه جنگه دیگه(لبخند)
- مثل اینکه خوشحالی!؟(نیشخند)
+با منین؟
- چند نفر مثل تو اینجا داره میخنده؟
+من مثل همیشه ام راستی تو جنگ مواظب خودتون باشید(تعظیم)
- اگر موقعی که نبودم اتفاقی افتاد هیچکاری نمیکنی فهمیدی ؟ اگر خواب دیدی هم یکم اب بزن به صورتت(سرد)
+ اهااا باش کی میرید؟
-امشب میریم
+شب؟ مگه اکثرا صبح نمیرن؟
-وایی چقدر سوال میپرسی برای یه نینی کوچولو این چیزا بدرد نمیخورهااا
+ نی.....
-....(رفت)
+ ایشششششش(که یهو یه چیزی به ذهن ا.ت اومد)
واییی ارههههه خودشهههههههههههه
(شب)
(همه رفتن و تنها کسایی که تو قصرن ملکه ا.ت و بوران و ندیمه ها و یه سری سربازا)
+ به سلامت
×ا.تتت!(گریه)
+ واییی عزیزم گریه نکننن برمیگردنن
×اومم(دماغشو کشید بالا)
+ ببین من میخوام یه کاری کنم ولی تو توش دخالت نمیکنی(لبخند شیطانی)
×واییی ا.ت چیکار میخوای کنی؟(کنجکاوانه و پوکر)
+اونجارو ببین؟(اشاره به در مخفی باغ)
×اصلاااا فکرشم نکننن میدونی اگه داداشم بفهمه چیکارمون،ببخشید، چیکارت میکنه؟ فکرشم نکن
+تو نیا!!
×بحث منو توووو نیستتتت
+وایییی نمیزاری دفعه بعد چیزی بهت بگمااا
×اگه بری خداروشکر کن دفعه ی بعدی داشته باشی که بخوای کاری کنی
۹۳۶
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.