𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
𝐏𝐚𝐫𝐭:²⁵
+ببین اخر شب وقتی همه خوابن
×ا.تتت دیوونه نشو لطفاً جدی میگم
+باباااا من دارم میمیرم از کنجکاوی بعدشم اگه راه خونمون باشه چی؟ میرم و میامم زود
×نمیدونممم ا.تتت منم میام
+چیی عمرا
×باشه اگه من تیام توهم نمیری
+اما
×امانداریم منم حاملم وضعیتمو میدونی،نرو
+هوفففففففف باشهههه نخواستیم″اما مگه من دست برمیدارم″
(اخر شب وقتی همه خوابن ساعت ³)
+″یه لباس ساده برای اینکه شناخته نشم پوشیدم و مشعله رو برداشتم و رفتم پایین در یاغو باز کردم و رفتم جلو ولی یه نوری از بیرون در میومد رفتم و دستگیره درو کشیدم اما باز نشد پس دنبال چیزی گشتم که شاید باهاش باز بشه که یه مشعله که به دیوار چسبیده رو دیدم و دستشو کشیدم که بلههه در باز شد درو باز کردم که به یه جنگل میخورد رفتم توی جنگل که در بسته شد نور زیادی نبود پس مشعله رو روشن کردم و به راهم ادامه دادم سر صدا هایی از دور میومد و از بالای درختا دود میومد رفتم نزدیک تر که دیدم شاهزاده با تهیونگ و چند نفر دیگه نظستن دور یه اتیش اییششششششششش همینم کم بوددد باید برگردم اما چطورییییی؟ نباید صدامو بشنمون پس دستمپ گذاشتم روی دهنم و خواستم برم که چیزی رو روی زمین حس کردم ماررررر؟ اووو نهههه من از مار خیلیی میترسمممم الان چیکار کنم داره میاد نزدیک
+دور شو(اروم)دورشو(یکم بلند تر)دورشوووو(داد)
- کی اونجاس؟
+نهه
•پرسید کی اونجاس
(که یکی از اون ادما از لباسم منو گرفت و انداخت جلوشون)
+ایییی مرضضض کمرممم
•ا.ت؟(متعجب)
-تو اینجا چیکار میکنی؟(عربده)
+داد نزنید توضیح میدم
-زود باش(عصبی)
+(جزیانو تعریف کرد)
- اخه توعه مغز گنجشکی نمیدونی وقتی نیستم کسی نمیتونه پظت سرم کاری کنه؟ درو به روی جنگل گذاشتم(عصبی) بعدشم کی بهت اجازه داده همینطوری بیای(داد)
•کوکاروم باش،من تنهاتون میزارم(نشونه به سربازا که برن)
-دختر تو دیوونه ایی مغزت مشکل داره یا نفهمی؟ مگه بهت نگفتم اگه میخوای زنده بمونی از حیاط قصر هم خارج نشو؟(سرد و عصبی)
𝐏𝐚𝐫𝐭:²⁵
+ببین اخر شب وقتی همه خوابن
×ا.تتت دیوونه نشو لطفاً جدی میگم
+باباااا من دارم میمیرم از کنجکاوی بعدشم اگه راه خونمون باشه چی؟ میرم و میامم زود
×نمیدونممم ا.تتت منم میام
+چیی عمرا
×باشه اگه من تیام توهم نمیری
+اما
×امانداریم منم حاملم وضعیتمو میدونی،نرو
+هوفففففففف باشهههه نخواستیم″اما مگه من دست برمیدارم″
(اخر شب وقتی همه خوابن ساعت ³)
+″یه لباس ساده برای اینکه شناخته نشم پوشیدم و مشعله رو برداشتم و رفتم پایین در یاغو باز کردم و رفتم جلو ولی یه نوری از بیرون در میومد رفتم و دستگیره درو کشیدم اما باز نشد پس دنبال چیزی گشتم که شاید باهاش باز بشه که یه مشعله که به دیوار چسبیده رو دیدم و دستشو کشیدم که بلههه در باز شد درو باز کردم که به یه جنگل میخورد رفتم توی جنگل که در بسته شد نور زیادی نبود پس مشعله رو روشن کردم و به راهم ادامه دادم سر صدا هایی از دور میومد و از بالای درختا دود میومد رفتم نزدیک تر که دیدم شاهزاده با تهیونگ و چند نفر دیگه نظستن دور یه اتیش اییششششششششش همینم کم بوددد باید برگردم اما چطورییییی؟ نباید صدامو بشنمون پس دستمپ گذاشتم روی دهنم و خواستم برم که چیزی رو روی زمین حس کردم ماررررر؟ اووو نهههه من از مار خیلیی میترسمممم الان چیکار کنم داره میاد نزدیک
+دور شو(اروم)دورشو(یکم بلند تر)دورشوووو(داد)
- کی اونجاس؟
+نهه
•پرسید کی اونجاس
(که یکی از اون ادما از لباسم منو گرفت و انداخت جلوشون)
+ایییی مرضضض کمرممم
•ا.ت؟(متعجب)
-تو اینجا چیکار میکنی؟(عربده)
+داد نزنید توضیح میدم
-زود باش(عصبی)
+(جزیانو تعریف کرد)
- اخه توعه مغز گنجشکی نمیدونی وقتی نیستم کسی نمیتونه پظت سرم کاری کنه؟ درو به روی جنگل گذاشتم(عصبی) بعدشم کی بهت اجازه داده همینطوری بیای(داد)
•کوکاروم باش،من تنهاتون میزارم(نشونه به سربازا که برن)
-دختر تو دیوونه ایی مغزت مشکل داره یا نفهمی؟ مگه بهت نگفتم اگه میخوای زنده بمونی از حیاط قصر هم خارج نشو؟(سرد و عصبی)
۹۵۲
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.