فیک عزرائیل

فیک : عزرائیل

پارت[۶]

و بلههههههه آجوما صدام زد هوفففف

ا.ت: بله آجوما*خسته*

آجوما : هرزه این چه وضعیه

ا.ت: یهو یه اب یخ ریخت روم

جیغغغغغغغغغغغغغ

یهو ارباب اومد‌ پایین

کوک: اینجا‌ چه خبر......... *یهو ا.ت رو دید *‌ کار کی بودددد هااااااا*عربده*

آجوما: ارباب خسته بودند منم یه آب یخ روشون ریختم

کوک: آجوما ببخشید ها ولی تو گوه خوردییییی*آخرش داد*

ا.ت: یهو عطسم گرفت وای سرما خودم سریع رفتم تو اتاق خواستم برم تو حمام که ارباب اومد داخل و من بخاطر خیسی همه ی بدنم معلوم بود

کوک: ا.ت خوبی؟

ا.ت: متعجب جواب دادم *ب...بله *

کوک : بدنش پرستیدنی بود یکم دیگه میدیم تحریک میشدم پس اومدم بیرون

ا.ت : رفتم حمام در اومدم شروع کردم کار کردن و خواستم مرخصی بگیرم *مگه باریستای دادا خدمتکاری*


تق تق تق تق*😂*

کوک : بیا تو

ا.ت: ارباب من مرخصی میخواستم فقط برا دو شب


کوک: اوکی ....... ولی باید یکاری برام انجام بدی باید همین الان برام............


منحرف شید دوستان بشید
تا پارت بعدددد بایییییی
دیدگاه ها (۸)

فیک: عزرائیلپارت [۷] همین الان باید برام لخت بشی بدنتو ببینم...

فیک : عزرائیل پارت [9]ویو ا.ت صبح بیدار شدم دیدم تو بغل اربا...

بچها پارت قبلی میشه پارت ۴ فیک : عزرائیل پارت [5]پشت سرمو دی...

فیک : عزرائیل پارت [۳] کوک رفت سمت ا.ت و کتشو در ورد پیچید د...

پارت 15 رفتم داخل عمارت و رفتم بالا نمیدونم چرا این دختر برا...

پارت ۱۳ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط