پارت ۸ معلم سخت گیر من
پارت ۸ معلم سخت گیر من
رفتم دم در اتاق کار کوک. در زدم گفت بیا تو
ا/ت: سلام
کوک: سلام عزیزم
ا/ت: عشقم میشه یه چیز بگم بعد زود میرم
کوک: امممم بگو اما قبلش بیا رو پام بشین
ا /ت:اوکی
رفتم رو پاهاش نشستم گفتم
ا/ت: عشقم رزی بهم گفت اممممم چطوری بگم
کوک: بگو عشقم
ا/ت: ام از تو اجازه بگیرم بریم (کلمه بار رو خیلی یواش گفت که کوک نشنید )
کوک:کجا؟
ا/ت: بار (یواش)
کوک: عشقم میشه بلند تر حرف بزنی
ا/ت: اممم من و. رزی با یونا میخوایم بریم بار
کوک: چی؟ تو الن گفتی بار (عصبی)
ا/ت: اممم اره
کوک: ا/ت کافیه امروز فقط پاهات از در بره بیرون تا ببینی چی میشه (بادادوعصبی )
ا/ت: اخه
کوک: اخه در کار نیست فهمیدی (با چشم قرمز عصبی)
ا/ت:……
کوک: نشنیدم
ا/ت: چشم
کوک: حالا برو به رزی بگو بیاد این جا
رزی : داداش من اینجام
کوک: رزی خودت میدونی من چقدر از بار بدم میاد اخه چرا بار برین کافه خوش بگذرونین بار چرا؟ هاااا( با داد )
رزی : داداش داد نزن ای بابا خوب بار خوش میگذره
کوک: یعنی من فقط اوف بیخیال حالا کارت بانکیت و گوشیت و کیلید ماشینت رو بده تا یک ماه نمیدم بهتتتتتتتتت
رزی : نه داداش غلط کردم
کوک: حرف نباشه سریع
رزی همه چیزش رو داد به کوک
رفت بیرون
کوک: حالا نوبت خانم کوچولو هست میاد ماشین گوشی کارت بانکیت همین الان
ا/ت: اپففففففف بیااا
کوک: مرضییییییییییی
ا/ت: نه به اندازه تو
کوک: که این طور بروز بگیر بخواب اومدم تو اتاق خواب باشی فهمیدی
ا/ت: هوم
کوک: نشنیدم
ا/ت: چشمممممم
کوک:خوبه
همون طور که گفتم مریضم فقط بخواطر شما دارم میزارم اومید وارم خوشتون بیاد❤️🩹🫰🏻
رفتم دم در اتاق کار کوک. در زدم گفت بیا تو
ا/ت: سلام
کوک: سلام عزیزم
ا/ت: عشقم میشه یه چیز بگم بعد زود میرم
کوک: امممم بگو اما قبلش بیا رو پام بشین
ا /ت:اوکی
رفتم رو پاهاش نشستم گفتم
ا/ت: عشقم رزی بهم گفت اممممم چطوری بگم
کوک: بگو عشقم
ا/ت: ام از تو اجازه بگیرم بریم (کلمه بار رو خیلی یواش گفت که کوک نشنید )
کوک:کجا؟
ا/ت: بار (یواش)
کوک: عشقم میشه بلند تر حرف بزنی
ا/ت: اممم من و. رزی با یونا میخوایم بریم بار
کوک: چی؟ تو الن گفتی بار (عصبی)
ا/ت: اممم اره
کوک: ا/ت کافیه امروز فقط پاهات از در بره بیرون تا ببینی چی میشه (بادادوعصبی )
ا/ت: اخه
کوک: اخه در کار نیست فهمیدی (با چشم قرمز عصبی)
ا/ت:……
کوک: نشنیدم
ا/ت: چشم
کوک: حالا برو به رزی بگو بیاد این جا
رزی : داداش من اینجام
کوک: رزی خودت میدونی من چقدر از بار بدم میاد اخه چرا بار برین کافه خوش بگذرونین بار چرا؟ هاااا( با داد )
رزی : داداش داد نزن ای بابا خوب بار خوش میگذره
کوک: یعنی من فقط اوف بیخیال حالا کارت بانکیت و گوشیت و کیلید ماشینت رو بده تا یک ماه نمیدم بهتتتتتتتتت
رزی : نه داداش غلط کردم
کوک: حرف نباشه سریع
رزی همه چیزش رو داد به کوک
رفت بیرون
کوک: حالا نوبت خانم کوچولو هست میاد ماشین گوشی کارت بانکیت همین الان
ا/ت: اپففففففف بیااا
کوک: مرضییییییییییی
ا/ت: نه به اندازه تو
کوک: که این طور بروز بگیر بخواب اومدم تو اتاق خواب باشی فهمیدی
ا/ت: هوم
کوک: نشنیدم
ا/ت: چشمممممم
کوک:خوبه
همون طور که گفتم مریضم فقط بخواطر شما دارم میزارم اومید وارم خوشتون بیاد❤️🩹🫰🏻
۳۵.۱k
۱۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.